Skip to main content

آقای چالنگی گرامی،

آقای چالنگی گرامی،
اژدر بهنام

آقای چالنگی گرامی،
متاسفانه در کشور ما نگاه درستی به زندانی سیاسی وجود ندارد. از نظر بسیاری، زندانی سیاسی موجودی است مقدس و منزه و پاک و معصوم و مظلوم!
وقتی زمان انقلاب از زندان آزاد شدیم، به صرف اینکه زندانی سیاسی بودیم، مسؤلیتهایی به ما می‌سپردند که مطلقا شایسته آنها نبودیم. و ناگفته نماند که ما هم با کمال میل می‌پذیرفتیم!
من در زندان با آقای طالقانی و منتظری و رفسنجانی و گیلانی و رفیق دوست و دیگر سران بعدی رژیم هم‌بند بودم. البته آنها در طبقه بالا بودند و ما در طبقه پایین. در طبقه پایین هم زنده یادانی چون غلام ابراهیم زاده، ابوتراب باقرزاده، انوشیروان لطفی، محسن مدیر شانه چی و.... بودند.
آیا می‌توان همه اینها را با یک معیار سنجید؟
متاسفانه ما نه تعریفی از جرم سیاسی(واقعا این جرم سیاسی چیست؟) داریم و نه از زندانی سیاسی.
راه دور نرویم.

راه دور نرویم. از برجسته‌ترین نمونه‌های زندانیان سیاسی، خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی هستند. آیا چون اینها زندانی سیاسی هستند، مقدسند؟ طرفدار حقوق بشرند؟ قابل انتقاد نیستند؟
مگر آقای موسوی خواستار اجرای بلامنازع قانون اساسی جمهوری اسلامی، این سرمنشا قتل و جنایت و کشتار و تبعیض و... نیست؟
مگر آقای موسوی خواستار بازگشت به دوران طلایی امام راحل نیست؟ مگر مشخصه اصلی این دوران طلایی، کشتار فاشیستی و داعشی هزاران انسان، از پیر و جوان و کودک نیست؟
من هیچ همخوانی با این خانم و آقایان ندارم ولی به یک چیز باور دارم: آنها زندانیان سیاسی هستند و حق و حقوقی دارند که من بعنوان یک انسان و در حد توانایی‌ام، موظف به دفاع از آن حقوق هستم.
در عین حال حاضر نیستم لحظه‌ای از مبارزه با خواستهای ارتجاعی آنها باز بمانم.
متاسفانه این نکته‌ایست که برخی از دوستان در نظر نمی‌گیرند. نکته‌ای که منحصر به زندانیان سیاسی نیست و پدیده‌های زیادی را در بر می‌گیرد.