Skip to main content

مقاله آلپردر مورد استقلال

مقاله آلپردر مورد استقلال
Anonymous

مقاله آلپردر مورد استقلال آذربایجان درعین کوتاه و ساده بودن غنی و پر محتوا می باشد. من علیرغم نواقص آن از جهت گیری مقاله دفاع میکنم.
تاکید به استقلال ملی آذربایجان بسیار مهم است اما کافی نیست. باید مطالبه استقلال بر تئوری محکمی استوار باشد. متاسفانه استقلال طلبان نتوانستند تئوری و استدلال علمی زیادی به جنبش رهائیبخش و دمکراتیک آذربایجان ارائه دهند. مقاله آقای آلپر در جهت رفع این ضعف قدمی مثبت می باشد.
فعالین سیاسی آذربایجان ضمن تئوریزه کردن استقلال باید


ایده استقلال را به ایده عمومی مردم آذربایجان و مسئله روز آنها تبدیل کنند و سازماندهی وسیعی صورت بگیرد تا در هرشرایطی یا در هر فرصت و امکانی استقلال را به واقعیت تبدیل کنند.
ما اکنون نمی توانیم بگوئیم که استقلال کی و چه زمانی و در چه شرایطی متحقق خواهد شد. ممکن است ایران در جنگ با امریکا یا کشورهای خارجی ضعیف شود و آذربایجانیها با یک قیام و شورش عمومی از ایران جدا شوند. ممکن است با انقلاب و یا شورشهای عمومی ملل تحت ستم ایران بطور هم زمان رژیم فاشیست اسلامی و سرمایه داری را به زانو در آورند و ملتهای ترک، کرد، عرب، بلوچ و غیره کشور و دولتهای مستقل خود را اعلام کنند.
ممکن است جنبش ملی آذربایجان مانند جنبش کردهای ترکیه یا فلسطین بقدری قدرتمند شود که به تنهایی از ایران جدا شود.
اگر آذربایجان بپا خیزد ملتهای کورد، عرب، بلوچ و ترکمن یک شبه بپا خواهند خاست وهیچ قدرتی در ایران توان مهار آنها را نخواهد داشت.
احتمالات دیگری هم قابل وقوع و پیش بینی هستند که ما باید در هر فرصتی برای اعلام استقلال آمادگی کامل داشته باشیم.
میخواهم به یک نکته دیگر تاکید بکنم. این نکته عبارت از این است که ملتهای اسیر و برده در ایران تنها و تنها با زور و مبارزه مسلحانه توده ای و سازمانیافته مطالبه دمکراتیک استقلال را به ایران تحمیل خواهند کرد. بنا به دلایل زیادی از جمله وجود ملل مختلف در ایران، وجود نفت و درآمد سرشار آن، قدرت فاشیسیم دینی و مذهبی در دولت و میان مردم، برتری طلبی دولت ایران و ملت فارس، عدم وجود حزب دمکراتیک در ایران و غیره امکان تحقق دمکراسی در ایران را محال و غیرممکن ساختند.
به این زودیها و راحتی ها دمکراسی به ایران روی نخواهد آورد تا ترکها هم مانند مردم کوبک و اسکاتلند برای رفراندوم و تعیین سرنوشت خویش رای بدهند. دیکتاتورهای رنگارنگ ملت حاکم فارس هیچ چاره ای جز مبارزه قاطع توده ای و توسل به سلاح را به ملت تورک و ملل اسیر و برده در ایران باقی نگذاشتند.
در رابطه با کامنت رفقای فدرالیست اضافه میکنم که متاسفانه بعضی از رفقای خوب، خوش قلب و انساندوست چپ و راست آذربایجان بخاطر سنگینی افکار رادیکال قدیمی هنوز به اتحاد مردم ایران، نگه داشتن ایران و دمکراتیک نمودن آن تلاش میکنند و به آینده ایران و اپوزیسیون آن اعتماد دارند.
هر گونه اعتماد به حاکمیت ایران و اپوزیسیون ایران باید خاتمه یابد. بنا به تجربه، در صد سال گذشته حاکمان فارس در ایران به هیچ قانونی، هیچ قراردادی و پیمانی متعهد نبوده اند و مکاری، درویی و فریبکاری آنها به ویژگی و خصوصیت حاکمان ایران تبدیل شده است.
آنها اگر فدرالیسم را روزی از روی اجبار بپذیرند در فردای آنروز آن را زیر پا خواهند گذاشت و هر آنچه بر سر جنبش خیابانی و فرقه دمکرات آذربایجان آوردند دوباره و سه باره تکرار خواهند کرد.
از سوی دیگر فدرالیسم راه حل مسئله ملی نیست. فدرالیسم قرار داد ما بین دو ملت است. فدرالیسم رفرمی بیش نیست. فدرالیسم مسکنی برای کاهش دردها و ستمهای وارده به ملل اسیر از سوی اشغالگران فاشیست اسلامی و کاپیتالیست میباشد.
قضاوت بکنید. 23 - 22 سال پیش آذربایجان شمالی به استقلال رسید و در همان موقع حریم کردستان در عراق به فدرالیسم دست یافت. اکنون وضع کدامیک بهتر است؟ وضع کردها اکنون بهتر از دوران صدام حسین است ولی هنوز ستم ملی برافکنده نشده و در اندر خم یک کوچه هم نیستند.
فدرالیستها تلاش میکنند فدرالیسم و دمکراسی را جدایی ناپذیر نشان دهند.
همانطور که در بالا اشاره شد در ایران هرگز دمکراسی برقرار نخواهد شد که فدرالیسم از آن زاده شود و برعکس اگر روزی بفرض محال در ایران آذربایجان فدرال شود به هیچ وجهی آذربایجان فدرال منجر به برقراری دمکراسی نخواهد شد. در جهان دهها کشور با ( ادامه نظر در کامنت بعدی)