Skip to main content

درچنین مباحثی باید در معرفی

درچنین مباحثی باید در معرفی
Anonymous

درچنین مباحثی باید در معرفی مواضع صاحب نظران ابتدا در دو مورد اصرار و مطالبه کرد
1) دیدگاه اعتقادی به ارزشهای معرفی شده در قراردادها و قوانین حقوق بشری
2) عدم اعتقاد به این ارزشها و نگاه دگماتیک به ارزش ناسیونالیزم در چهار چوب جعرافیا و نه بافت قومی
یکی از دلایل ضرورت تفکیک و روشن کردن این مورد چنین است، که بیشتر نگرشها و تحلیلها بیشتر از جنبه های سیاسی ایده الوژیکی/استراتژیکی و در شرایطی بیشتر نیز احساسی بر اساس تجربه های تقلیل هویت و سایره بود. کمتر تحلیلگری تلاش در جمع آوری کردن و تشکیل یک مجموعه ای از این اهداف را از دیدگاه فنی کرده است و این نگرش چندان گسترس نیافته است.
با دریافت جواب آشکار به این سوالات میتوان چهار چوب بحث را مرزبندی کرد و از نشستهای دیالوگی نتیجه ای ثمردار گرفت. در غیر ایتصورت گروه 2 با پنهان کردن انگیزه ای حقیقی خود با توصل به ترفندهایی بحث را احساسی کرده

و تفکرات مردم نا آگاه را متشنج میکند و حرکتی را بر علیه انسانهای متعلق به گروه 1 برخواهد انگیخت، اختلافات و غیره بوجود خواهد آمد و هزارها اتهام و توهین و تحقیر در فضای باصطلاح مباحث روشنفکرانه تجربه خواهد شد.

در مقاله نویسنده بدرستی یک تحریکی مطرح کرده است "...یعنی اصولا استقلال یک مفهوم ارزشی و مثبت است و کسانی که مخالف آن هستند باید دلایل خود را در مخالفت با آن اعلام بکنند. ... .
دقیقأ این سوال من را به عمومی کردن افکارخود در مورد اصرار به مشخص کردن مواضع طرفین بحث را درد این مکان تحریک کرد.
تا بحال آنچه تجربه شده است نیروی روشنفکر ناسیونالیست از چپ تا راست آگاهانه مواضع خود را در این دو پایگاه مشخص نکرده اند زیرا که حقیقت پوست کنده شده میتواند تضادهای فکری و بعضأ روحی افراد و تشکیلات را افشاء کند
بسیار جالب توجه است که من در بسیاری از دفعات در مقابل این سوال نیروی روشنفکر را در سکوت یافتم و این نشانگر واقعیتی است که، روشنفکران ضرورت تفکیک این مورد و تضاد حاصله از آن را در خارج از ذهنشان در معرض تحریک توضیح قرار نداده بودند.
من اعتقاد دارم که نیروی تحلیلگر مسائل قومی/ملی باید منتقدتر و حساستر در نامگذاری حرکات باشند و فراموش نکنند که این حرکات حرکات حقوق بشری است و با عناوین مختلف به تقلیل ارزش آن نباید مجال داد.
بدون اینکه موضعی در مورد استقلال یا عدم استقلال مردم تورک ایران از جعرافیای ایران داشته باشم تحلیل این مقاله را که در عمل جواب به سوالی است چنین: آیا استقلال پدیده ای است از حقوق پایه ای یک فرد و یا اجتماع و آیا این حق را زیر اندیشه های سیاسی/ایده الوژیکی باید کوبید و منکر شد. بنظر من نویسنده به کلی مسائل جهت توضیح این که استقلال انسان یکی از حقوق پایه ای بشر و بسیار مهم در جهان امروز است و حتی اینکه یک انسان استقلال در تصمیم گیری خود در مورد تداوم همزیستی با مردمی دیگر را در سرزمینی، را دارد و قابل احترام است بیان شده است.
نکته دیگری که در مورد نتایج استقلال و سناریوهای معرفی شده احتمالی نباید فراموش کرد، مشکل نیروهای سیاسی (و نه حقوق بشری) در عتم خواست و یا بوانیی درک پدیدۀ استقلال یا همان اصطلاح (که این نیروها به کوردهای عراق و تورکیه قایل هستند ) حق تایین سرنوشت بهای خود را دارد. هر تقییری فداکاری (ترک عادات و آفرینش و به دست آوردن ادوات جدید برای بهتر کردن شرایط حتی اگر تچربه نشان دهد که نتیجۀ آرزوشده حاصل نشد) میخواهد و با ترسیم تابلوهای خوف انگیز حس استقلال طلبی انسان از بین نمیرود ولی شاید زمانی استراتژیکی کُند عمل کند ولی از حرکت باز نخواهد ایستاد

باارزش بود با آرزوی رشد تعداد تحلیلهای چالشگر.