آقای بهنام گرامی، با سپاس دوباره، گویا داریم به هم نزدیک می شویم. من با همه آنچه که در باره لایه های متفاوت تبعیض نوشته اید صددرصد موافقم و همین نظر را بارها در اینجا نوشته ام. با این حرف شما هم موافقم که جنبش واقعی ضدتبعیض نباید فقط بدست تبعیض شدگان براه بیفتد و همگان باید در آن شرکت کنند. اختلاف ما شاید بر سر دو نکته باشد: 1. در این لایه های چندگانه تبعیض که شما بدرستی فهرست کردید، هرکس اولویتهای خودش را دارد، یکی تبعیض جنسیتی را مهمترین می داند، یک تبعیض دینی را و سومی هم تبعیض زبانی و فرهنگی را. هیچکس نمی تواند دیگری بدلیل درکش از اولویت متهم به بی تفاوتی کند. پس اگر برای من مبارزه با تبعیض بر علیه بهائیان و زنان و دگراندیشان چندین درجه مهمتر از مبارزه بر علیه تبعیض زبانی و فرهنگی است، این نشان موافقت من با این تبعیضها نیست. 2. دلیل عدم حمایت از جنبش ضدتبعیض "ناآگاهی" است. کسانی
بهنام گرامی! آیا شما واقعا انتظار دارید روشنفکران راستین جامعه ایران و طرفداران واقعی حقوق شهروندی به کمپین ضد تبعیض قومی بپیوندند، وقتی که می بینند الیت و رهبری این کمپین نظراتی چنین مشعشع دارند؟ آیا خود شما حاضر هستید برای مبارزه با گسترش اسلامگرایی در اروپا از پگیدا PEGIDA حمایت کنید؟
خلاصه می کنم:
جامعه روشنفکری ایران در مورد بخشی از تبعیضها حساسیت کمتری دارد
عدم واکنش به تبعیض ریشه در ناآگاهی و سطح نازل فرهنگ عمومی دارد
انداختن گناه تبعیض بر گردن فارسها عین عشیره پرستی است
استفاده از ترمهایی مانند پانفارسیسم و آریاپرست و امثالهم نشان دهنده تفکر عقبمانده بکاربرندگان آنهاست
دلیل ادامه تبعیض وجود رژیمی است که تاروپودش را با نابرابری و تبعیض سرشته اند
هرکس به هر بهانه ای مسیر مبارزه مردم را از سوی این رژیم به سوی دیگری (مثلا مردم فارسزبان) منحرف کند، خواسته یا ناخواسته در خدمت وزارت اطلاعات و مافیای سپاه است