Skip to main content

آقای بهنام گرامی، با سپاس

آقای بهنام گرامی، با سپاس
Anonymous

آقای بهنام گرامی، با سپاس دوباره، گویا داریم به هم نزدیک می شویم. من با همه آنچه که در باره لایه های متفاوت تبعیض نوشته اید صددرصد موافقم و همین نظر را بارها در اینجا نوشته ام. با این حرف شما هم موافقم که جنبش واقعی ضدتبعیض نباید فقط بدست تبعیض شدگان براه بیفتد و همگان باید در آن شرکت کنند. اختلاف ما شاید بر سر دو نکته باشد: 1. در این لایه های چندگانه تبعیض که شما بدرستی فهرست کردید، هرکس اولویتهای خودش را دارد، یکی تبعیض جنسیتی را مهمترین می داند، یک تبعیض دینی را و سومی هم تبعیض زبانی و فرهنگی را. هیچکس نمی تواند دیگری بدلیل درکش از اولویت متهم به بی تفاوتی کند. پس اگر برای من مبارزه با تبعیض بر علیه بهائیان و زنان و دگراندیشان چندین درجه مهمتر از مبارزه بر علیه تبعیض زبانی و فرهنگی است، این نشان موافقت من با این تبعیضها نیست. 2. دلیل عدم حمایت از جنبش ضدتبعیض "ناآگاهی" است. کسانی

که در این بحثها از کلمات خاک خورده ای مانند "پانفارسیسم" و "آریاپرستی" و ... استفاده می کنند، تکلیفشان برای من از همان آغاز کار مشخص است. اینها همگی عشیره‌پرستانی هستند که پشت نقاب مبارزه با تبعیض پنهان شده اند و در این زمینه از نظر من تفاوتی میان آ. ائلیار و یونس شاملی و جناب لوایی نیست. به کامنت اخیر خانم صبری نگاه کنید، ایشان می‌نویسد: «جامعه روشنفکر فارس دوران حساسی را در پیش دارد» یا «اپوزیسون سیاسی جامعه فارس هرگز بدون روبرو شدن با این مساله و راهیافتی برای این مشکل،راه به جایی نخواهد برد» یعنی ایشان ریشه مشکل تبعیض را در "فارس بودن" گروهی از ایرانیان می داند، و نه در اینکه جامعه ایران در همه اقشار آن بلحاظ فرهنگی عقبمانده است. اگر تبعیض قومی یا زبانی تقصیر فارسهاست، تبعیض جنسیتی و سرکوب زنان را باید به گردن که بیندازیم؟ تبعیض دینی گناه کیست؟ من قبلا در مورد گرایش فاشیستی عشیره پرستان که هر دگراندیشی را خودفروخته و یا خودباخته می نامند، نوشته بودم. نمونه بارز دیگر این گرایش فاشیستی این است که آنها پا را از این هم فراتر می گذارند و می گویند هرکسی اولویت دیگری بجز اولویت ما داشته باشد و یا حتی مبارزه با تبعیض قومی را از طریقی بجز طریق ما (مثلا بدون فحش دادن به فردوسی و زبان فارسی و کوروش و داریوش و ...) به پیش ببرد، یا پانفارسیست است یا اگر آذربایجانی باشد، خودش را به فارسها فروخته است. برای اینکه منظور من را از درک فاشیستی این دوستان از مقوله هویت بهتر متوجه بشوید، بخوانید نوشته خانم صبری را تحت عنوان «سخنی در باب گوگوش و امثال گوگوش» و یا بخوانید و لذت ببرید از مقاله ایشان با نام «آقای طباطبایی-مآنقورتیسم و "سندروم استکهلم"» که در آن طباطبائی تنها بدلیل داشتن نگاهی متفاوت یک "جنایتکار" نامیده می شود!
بهنام گرامی! آیا شما واقعا انتظار دارید روشنفکران راستین جامعه ایران و طرفداران واقعی حقوق شهروندی به کمپین ضد تبعیض قومی بپیوندند، وقتی که می بینند الیت و رهبری این کمپین نظراتی چنین مشعشع دارند؟ آیا خود شما حاضر هستید برای مبارزه با گسترش اسلامگرایی در اروپا از پگیدا PEGIDA حمایت کنید؟
خلاصه می کنم:
جامعه روشنفکری ایران در مورد بخشی از تبعیضها حساسیت کمتری دارد
عدم واکنش به تبعیض ریشه در ناآگاهی و سطح نازل فرهنگ عمومی دارد
انداختن گناه تبعیض بر گردن فارسها عین عشیره پرستی است
استفاده از ترمهایی مانند پانفارسیسم و آریاپرست و امثالهم نشان دهنده تفکر عقبمانده بکاربرندگان آنهاست
دلیل ادامه تبعیض وجود رژیمی است که تاروپودش را با نابرابری و تبعیض سرشته اند
هرکس به هر بهانه ای مسیر مبارزه مردم را از سوی این رژیم به سوی دیگری (مثلا مردم فارسزبان) منحرف کند، خواسته یا ناخواسته در خدمت وزارت اطلاعات و مافیای سپاه است