Skip to main content

آقای بهنام، من فکر نکنم سواد

آقای بهنام، من فکر نکنم سواد
Anonymous

آقای بهنام، من فکر نکنم سواد فارسی شما آن قدرها هم بد باشد. فکر کنم مشکل از جای دیگریست. بعله، می خواهید بگویید که فاعل جمله اول (که جمله موجود در مقاله شماست) نامشخص و فاعل جمله دوم مشخص است. ولی آقای محترم، این از شما رفع مسئولیت نخواهد کرد چون اولا:
زندانی سیاسی چطور باید از داخل زندان اطلاعیه منتشر بکند؟ آن هم زندانی کارگری (و نه مثلا مهدی هاشمی رفسنجانی)؟! از کی تا به حال زندانی در داخل زندان جمهوری اسلامی به اینترنت و غیره دسترسی دارد؟ معلوم است که باید اطلاعیه را رد کند بیرون تا یکی دیگر (که ما او را نمی شناسیم) آن را برایش منتشر بکند. ثانیا، گیرم که به طریقی (مثلا از طریق موبایل اسمارت فون)، زندانی بتواند متنی را منتشر بکند. حال این زندانیها چطور به این سرعت برنامه بی بی سی را تماشا کرده اند که بخواهند راجع به آن موضع گیری کنند و در یک عمل هماهنگ اطلاعیه نیز صادر بکنند؟

آقای بهنام، شاید شما در جریان نباشید ولی در ایران تماشای یک ویدوئوی یک ساعته، از یک سایت فیلتر شده، خودش نیاز به 3 واحد درس دانشگاهی دارد! اولا باید اینترنت پرسرعت داشته باشی. ثانیا با فیلتر شکن سایت را باز بکنی که سرعت را 60 - 70 درصد پایین می آورد. چون سرعت پایین است و هی ویدئو قطع و وصل می شود، باید اول ویدئو را دانلود بکنی (با همین نرم افزارها که توسط آنها ویدئوهای یوتیوب و غیره را دانلود می کنند) و نهایتا اگر وسط کار اینترنت قطع نشد و جان به سلامت بردی، می توانی فایل را تماشا بکنی. همه این کارها 3 ساعتی وقت می برد. حالا زندانی از کجا اینترنت پرسرعت بیاورد؟ حتما می فرمائید مثل آلمان از 3G استفاده بکند دیگر! خوش به حالتان والله! محض اطلاعتان در زندان آسپرین پیدا نمی شود چه برسد به اینترنت پرسرعت. به علاوه، حتی با اینترنت موبایل موجود در سطح شهر هم معمولا نمی شود فایل ویدئویی تماشا کرد. مگر با اینترنت برخی شرکتها آن هم در شمال شهر. ولی در زندان خیلی بعید است که از این خدمات باشد.
ثانیا، در همه جای مقاله شما انتساب مقاله به این گروه از زندانیان امری مسلم قلمداد شده. من نیاز به توضیح بیشتری نمی بینم. هر کس مقاله شما را بخواند، خودش متوجه می شود.
اما اینها همان طور که قبلا گفتم فقط بازی با کلمات است. واقعیت این است که با هوشمندی حرفی ناسیونالیستی را در دهان فعالان کارگری گذاشته اند تا چپ را بدنام کنند. این وسط آقای بهنام و امثال آقای بهنام بی خبر از شرایط موجود در ایران، خوش خیالانه باورشان شده که:
«رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی، در شرایطی قرار گرفته که مجبور شده است امکاناتی را برای زندانیان سیاسی در ایران فراهم آورد که بتوانند به برنامه‌های بی بی سی و احیانا سایر رسانه‌ها دسترسی داشته باشند و نیز بتوانند اطلاعیه و اعلامیه نوشته و به رسانه‌ها برسانند».
زهی خیال باطل! بعد که این افراد مسوولانه چنین چیزی را رد کرده اند، نمی دانم چه عاملی باعث می شود که جناب بهنام و دوستان بر اشتباه خود کودکانه پافشاری بورزند (که عاملش از نظر من فقط می تواند ضعفهای شخصیتی و عدم بلوغ سیاسی باشد).
نوشته اید: «حالا اگر "خدای ناکرده"، زبانم لال! این 6 تن پس از آزادی بگویند که متن تکذیبیه را ما امضا نکرده‌ایم بلکه آن را کسانی نوشته‌اند که با نام "کمیته حمایت از شاهرخ زمانی" فعالیت می‌کنند، تکلیف ما چه می‌شود؟
بالاخره در این دنیای عجیب و غریب هر چیزی محتمل است!!!»
اولا که من تصور نمی کنم این تکذیبیه تقلبی باشد. چرا که در غیر این صورت با امضای 15 نفر منتشر میشد نه شش نفر. همین که آنها از طرف 6 نفر تکذیبیه منتشر کرده اند، نشان می دهد که برخلاف بعضیها احساس مسئولیت می کنند. ثانیا تکلیف شما این است که با در نظر گرفتن عجیب و غریب بودن اوضاع، منبعد دقت بیشتری به خرج دهید و همین طور هول هولکی قضاوت نفرمایید. در شرایط عجیب و غریب و هوای قاراشمیش، هر کس ممکن است اشتباه کند؛ اما آدم اگر بر کار سهوش مصر باشد یک وقت ممکن است با کله ته دره برود و بدتر اینکه جماعتی را هم با خودش آن پایین بکشاند. اگر قدمی اشتباه برداشته شد، لازم است انسان اشتباهش را جبران کند. من شخصا خیلی بیشتر از تعداد موهای سرم اشتباه داشته ام. ولی هرگاه بر ادامه عمل اشتباه اصرار کرده ام، شرایط فقط بدتر شده.