Skip to main content

مارکسیست ـ استالنیست‌های

مارکسیست ـ استالنیست‌های
Anonymous

مارکسیست ـ استالنیست‌های ایران در مورد حق تعیین سرنوشت، تنها بحث‌ها و نظرهای لنین با روزا لوکزامبورک را خواندند که در سال ۱۸۹۶ لهستانی‌ها، در کنگره حزب سوسیالیست لهستان که در لندن تشکیل شده بود موضوع استقلال کشور خود را مطرح کردند و روزا لوکزامبورگ به نام حزب سوسیال دمکرات لهستان با آن مخالفت کرد.
در این مورد بیان چند نکته ضروری است.۱- گروه‌های چپ که بنا به سنت همیشگی تنها پوسته هر نظریه ای را بدون نقد میپذیرند،بدانند که بنا بردرک لنين «حق ملل در تعيين سرنوشت» حقی است در چارچوب حقوق دموکراتيک که ذاتاً مستقل نيست و تابع مصلحت انقلاب ومنافع پرولتاريای سراسری است و نه تابع مصلحت و منافع ناسیونال شوینیستهای قومی کرد،عرب ،ترک و غیره آنهم برای برپاکردن حکومتهای محلی تک نژادی-زبانی عهد ملوک الطوایفی قرن نوزدهم۲- بر پايه‌‌ی فرمولبندی و تصريح لنين....

«حق ملل در تعيين سرنوشت» فقط به معنای حق تاسيس دولت مستقل است و نه خودمختاری يا خودگردانی. از اين‌رو فرمولبندی بعضی ازگروه‌های چپ درترکيب«حق ملل درتعيين سرنوشت خود»ودر«چارچوب ايران واحد» اساساً در سرشت خود متناقض است۳- استناد گروهای چپ و شوونیست محلی به کدام یک از قوانین بین‌المللی ومیثاق‌های جهانی برای طرح “حق تعیین سرنوشت تا مرزجدائی” است و چقدراین استنادات بجا وتا کجا تعبیربه میل است؟ در حقوق داخلی برای اجرای حق تعیین سرنوشت چه کسانی و چه مقامی باید تعریف شایسته از مردم را بدست بدهند؟ به گفته ریمون آرون، چون تعریف مشخصی از مردم را در دست نداریم می‌توان دستکاری گوناگونی در آن به عمل آورد. تضاد دیگر اجرای حق تعیین سرنوشت با یکپارچگی سرزمینی دولت‌ها است. در شرایط موجود حقوق بین‌الملل،در قطعنامه‌ای ۱۹۷۴ سازمان ملل متحد اعلام می‌ کند که فقط مبارزه ملتهای استعمار شده زیر سلطه نیروی بیگانه و یا رژیمهای نژاد پرستانه را که برای کسب حقوق خود مبارزه می‌کنند به رسمیت می‌شناسد. بحث در این است که بیگانه کیست؟ آیا قومی مسلط به قوم یا اقوام دیگر را میشود بیگانه تلقی کرد؟