Skip to main content

مولانا می گوید " آن غزان ترک

مولانا می گوید " آن غزان ترک
Anonymous

مولانا می گوید " آن غزان ترک خونریز آمدند ... بهر یغما بر دهی ناگه زدند " و در ادامه از جنایات این غزان ترک می گوید. مولانا در ماجرای درزی و ترک به ویژگیهای ظاهری ترکان اشاره می کند " " ترک خندیدن گرفت از داستان ** چشم تنگش گشت بسته آن زمان "
سنایی می گوید " می نبینی آن سفیهانی که ترکی کرده اند ... همچو چشم تنگ ترکان گور ایشان تنگ و تار"
که این بخوبی بیانگر قیافه های مغولی ترکان می باشد. در تاریخ ایران ترک معادل واژه مغول یا منغول است که بیشتر در اروپا رواج دارد.
اگر در شعر گاهی معشوقه را به ترک تشبیه کرده اند نه بخاطر زیبایی بلکه بخاطر اذیت و آزار و خون به دل کردن عاشق با ناز و کرشمه می باشد. یعنی همانطور که ترکان با شمشیر و ترکتاز، شهرها و روستاها را غارت و مردم بیگناه را کشتار می کردند معشوقه ی بی وفا نیز با کمند گیسو و

تیزی مژگان عاشق را خون به جگر می کند و شاعران این دو را به هم تشبیه می کردند.
امروز هم ترکان اصیل مغول و قزاق و یاکوت( ساکن در شرق سیبری روسیه) که نژاد خالص تر دارند نمونه ترکان توصیف شده در متون تاریخی هستند. هر چه ترکان بشتر به سمت غرب مهاجرت کردند با اختلاط با جمعیتهای سرزمینهای اشغال شده قیافه های مغولی آنها نیز کمرنگ تر شد و امروز این قیافه در بین آذریها و مردم ترکیه ژن مغلوب است هر چند هنوز قابل تشخیص می باشد.
یکی دیگر از معانی ترک ، برده ی کافر می باشد ( اینجا در شعر، ترک در مقابل تاجیک یا تازیک یا عرب یعنی مسلمان بکار می رود) مولانا می گوید گهی ترکی کنم گهی تاجیکی یعنی گاهی کافر میشوم و گاهی مسلمان. سعدی می گوید: " شاید که به پادشه بگویند.. ترک تو بریخت خون تاجیک" یعنی یک برده کافر(= ترک) خون یک مسلمان( = تاجیک یا تازیک) را ریخت. عربها به ترکها مملوک می گفتند یعنی برده. نام حکومت مملوکان که توسط غلامان ترک ایجاد شد از همینجا آمده
چون در اسلام مسلمان را نمی توان برده کرد کافران زرد پوست ( مغول تبارانی که بعدا ترک نامیده شدند) توسط سامانیان از ترکستان ( ماورای رود سیحون) و ماوری دریاچه خوارزم اسیر شده بعنوان باج و خراج به درگاه خلیفه فرستاده میشدند. محمود غزنوی نیز یکی از همین غلامان بود که بر علیه ولی نعمت خود شورید و پس از آن حکومت دست بدست شد بین غلامتباران
در بین این بردگان زنان زیبایی از بین بلغارها و روسها ( که آنزمان در شمال دریای خزر و حاشیه رود ولگا زندگی می کردند) نیز بودند که بعنوان برده و غلام ترک ( اینجا یعنی برده کافر نامسلمان) به سرزمینهای اسلامی آورده میشدند و همه صرف نظر از نژاد و زبان تنها بخاطر نامسلمان بودن ترک نامیده میشدند. بخاطر این زنان زیبای سفید پوست روس و بلغار و بردگان نواحی ماورای قفقاز( که بر خلاف ترکان زیباچهره بودند) در دوره ای ترک معادل زن زیبا هم بوده است و ترک بمعنی سفید در مقابل هندو یعنی سیاه قرار می گرفته است که باید به زمان شاعر و ظرایف شعر و تشبیه و مجاز دقت شود. این معانی بیشتر توسط نظامی گنجوی که شاعری ایرانی و مسلمان در قفقاز بود و با این ترکان جدید زیبا( نامسلمانان گرجی و چرکس و لزگی و اقوام پرشمار سفید پوست کوهستانهای صعب العبور قفقاز) سروکار داشت در ادبیات فارسی رواج یافت.
بجز این موارد استثنا در طول هزاره گذشته در مجموع ترکان موجوداتی زشت و بی فرهنگ و خونریز با چشمانی تنگ و گونه های برآمده که کاری بجز کشتار نداشته اند توصیف شده است. البته از آنجا که ترکان خوی غارتگری داشته اند به سرزمینهای دیگران حمله کرده بهترین سرزمینها و زیباترین زنان ملل مغلوب را تصاحب کرده اند هرچقدر بسمت غرب آمده اند نژادشان اصلاح شد و قیافه های مغولی تعدیل شد .