اگر کسانی میگویند «ایران فرهنگی» همان «پانایرانیسم»ی که با راهبرد نژادپرستی عظمتطلبانهی فارسی و آریایی میخواهد مردم کشورهای پیرامون را تحت لوای سلطهی فرهنگی به زیر سلطهی سیاسی خود بکشاند نیست دلایل خود را ارائه دهند. اصولاً وقتی اندیشهی انسانی با احساسات صرف مخلوط میشود ارزش اندیشگی خود را از دست داده و شکل «توهم» به خود میگیرد. یکی از بزرگترین مشکلات جامعهی ایران این است که به دلیل ظرفیت پایین فکری تحمل نقد در مورد چیزهایی که جامهی مقدس بر تنشان پوشانده است را ندارد که یکی از این مقدسسازیهای پوشالی، مقدس نمودن تمامیت ارضی جغرافیای موسوم به ایران با مقدم قرار دادن «خاک» بر «انسان» میباشد و به همین خاطر جهت مقابله با نظرات متضاد رو به «توهم توطئه»، مغالطهگری و تئوریهای داییجان ناپلئونی میآورد که نمونهی واضح آن را در.... «جواد طباطبایی» میبینیم.
اگر کسانی میگویند «ایران
اگر کسانی میگویند «ایران
Anonymous
قبلاً هم نوشته بودم در عصری که اطلاعات به سرعت در حال گردش و انتقال میباشند با چماقکشی مجازی، آویزان شدن از فحاشیهای چالهمیدانی و به راه و انداختن داد و بیداد الکی نمیتوان با اندیشههای مخالف و متضاد مقابله نمود و افرادی که با چنگ انداختن به چنین روشهای سخیفانهای تلاش بر محو اندیشههای مخالفشان مینمایند به غیر از مسخ اندیشهی خود طرفهای نخواهند بست. طبیعی است انسانی که در حال غرق شدن میباشد به هر حبابی چنگاندازی نماید اما این چنگ انداختنها نمیتوانند مانع از غرق شدنش شوند. کشتی جامعهی فارسستان به دلیل همپیوندی شدید با نژادپرستی عظمتطلبانهی فارسی/آریایی مدتهاست به گل نشسته است و جیغ و دادهای امثال جواد طباطبایی هیچ نشانهای غیر از غرق شدن در باتلاق راسیسم عریان ندارد و اصلاً تعجبآور نیست که تحت چنین توهمات راسیستی به تحقق پیوستن تغییری دموکراتیک در جغرافیای موسوم به ایران ممکن نباشد. اختلاط باستانگرایی عظمتطلبانهی فارسی/آریایی با فرهنگ آخوندیستی حاکم بر ایران سبب بوجود آمدن ملغمهای از نژادپرستی عریان فارسی/آریایی/شیعی شده که رژیم ملای مطلقهی فقیه را به «محور شرارت» که در کل منطقه و جهان فتنه اندازی مینماید تبدیل نموده است.