Skip to main content

یکی از بزرگترین دردهای جامعه

یکی از بزرگترین دردهای جامعه
Anonymous

یکی از بزرگترین دردهای جامعه‌ی ایران این است که یاد نگرفته است «اندیشه را با اندیشه پاسخ دهد» و برای بیان مخالفت خود با اندیشه‌های مخالف ساده‌ترین راه را کوبیدن بر طبل توخالی «مرگ بر» تشخیص می‌دهد. دلیل این رویکرد احساسی این است که به دلیل فرهنگ استبدادی که در طول اعصار و قرنها در جغرافیای موسوم به ایران نهادینه شده است جامعه توان و ظرفیت گرایش به سمت «تفکر انتقادی» را ندارد و به همین دلیل برای محو تفکرات مخالف و متضاد مبادرت می‌ورزد. جامعه‌ای که در آن حتی سایه‌ی «تفکر انتقادی» را با تیر بزنند قادر به چرخیدن به سمت تغییرات دموکراتیک نخواهد بود. نمونه‌ی آشکار مواجهه‌ی فرافکنانه‌ی فارسستانی‌ها با تفکرات مخالف و متضاد را در کامنت‌های ذیل این نوشتار می‌بینیم که اگر قادر به درک عواقب وخیمی که چنین رویکردی در سمتگیری تحولات سیاسی به جای می‌گذارد باشیم باید به حال این جامعه گریه نماییم.

تفاوتی که رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» با حکومت شاهنشاهی پهلوی دارد این است که «فاشیسم مذهبی» را به «راسیسم عظمت‌طلبانه‌ی فارسی/آریایی» اضافه نموده است. اگر دیروز کوروش پارسی با وحشیگری اطراف و اکناف جهان را غارت می‌نمود امروز حکومت شیعی حاکم بر ایران با راهبرد صدور انقلاب شیعی به «ایران فرهنگی» توهماتش، از طریق «جنگ نیابتی» تلاش بر بلعیدن کشورهای پیرامون می‌نماید. رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» در اغلب کشورهای منطقه از جمله در عربستان، یمن، بحرین، عراق، لبنان، فلسطین، تورکیه، آزربایجان شمالی، تاجیکستان، افغانستان، و ... عواملی را برای به آشوب کشاندن آنان دارد که شیخ نمر اعدام شده در عربستان یکی از بارزترین مزدوران رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» در کشورهای منطقه بود که اعدام وی آتش تقابل‌های عربستان و ایران را شدیداً داغ نمود. حوثی‌ها در یمن، حزب‌الله در لبنان، شیعیانی که با نام «حشد الشعبی در عراق» در خدمت سیاست توسعه‌طلبانه‌ی پان‌ایرانیستی رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» قرار دارند نمونه‌های واضح می‌باشند که این «سلطه‌طلبی سیاسی» این رژیم که در پوشش «نفوذ فرهنگی» صورت می‌گیرد سبب شده کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان با درک همه‌جانبه‌ی توطئه‌ی رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» برای فتنه‌ اندازی در منطقه و جهان اقدام به طراحی پروژه‎ی سیاسی با ایجاد اتحاد در جهان عرب جهت کنترل آن نمایند که این تقابل سبب به خاک خون کشیده شدن میلیونها نفر از مردم منطقه در سوریه، عراق، یمن و حتی در سایر نقاط جهان شده است در واقع می‌توان گفت بیشترین نفع را از ظهور داعش حکومت جلاد بشار اسد در سوریه و حامی جنایتکار آن رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» می‌برد و تا زمانی که این رژیم خونخوار به حیات خودش ادامه می‌دهد نه ریشه‌ی داعش خشکانده خواهد شد و نه منطقه و جهان روی آرامش به خودش خواهد دید.

اما به رغم تمام دجالیتی که رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» دارد چنین سؤالی وجود دارد که کدام یک از این رژیم و اپوزیسیون آن دیکتاتورتر و سرکوبگرتر می‌باشند؟ برای مثال اگر سازمانی مثل «مجاهدین خلق» که سابقه‌ی آن با جنایت آمیخته است در ایران به قدرت برسد دیکتاتوری و استبدادی که برقرار خواهد نمود آیا روی استبداد رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» را سفید نخواهد نمود؟ بدون شک هر طیفی از اپوزیسیون فارس‌گرا و مرکزگرا در ایران به قدرت برسد باستان‌گرایی عظمت‌طلبانه‌ی فارسی/آریایی را به اوج خود خواهد رساند و تحت چنین استبدادی که به استبداد فقاهتی قبلی افزوده خواهد شد آیا امکان نفس کشیدن بر ملل غیر فارس، بویژه ملت تورک آزربایجان جنوبی باقی خواهد ماند؟ اینجاست که باید آینده‌نگری ملت تورک آزربایجان جنوبی را تحسین نمود که بهیچوجه نمی‌خواهد خود را در کنار اپوزیسیون باستان‌گرا برای ساقط نمودن رژیم «ملای مطلقه‌ی فقیه» قرار دهد چرا که می‌داند تنها نتیجه‌ای که از انقلاب بعدی به دست خواهد آمد جایگزین شدن «راسیسم عظمت‌طلب فارسی/آریایی» به جای «راسیسم فارسی/آریایی/شیعی» خواهد بود.