اشاره شما به "" نظریه پردازی "" من را بر آن داشت تا پرسشی را مطرح کنم. در حالیکه ناسازگاری به عنوان تنها قانون حاکم بر "" بطن ساختارهای این جامعه حاکم شده، آیا "" بسترهای اولیه برای برای شکل گیری جرقههای نظریه پردازی در جامعه جماعت شاهنامه خوان وجود دارد؟ ""، برای یافتن جوابی به این، ابتدا به حال و روز جامعه شناسی و جامعه شناسانی نظر بیفکنید که از بخت بد، در بهترین دانشگاههای غرب نیز درس خوانده اند تا ششدانگ ناا امید شوید. در مرحلهٔ بعدی، تمرکز به یک واقعیت ظریف، بسیار حیاتی است، اگر یک جامعه، به آغوش " ناسیونالزیم رومانتیک " غلطیده باشد، فاتحه نظریه پردازی را باید خواند چونکه برای نظریه پرداز و نظریه، وجود یک دید مستقل بسیار مهم است، وقتیکه رویکرد شما به جامعه، احساسی، شاعرانه، رومانتیکی است اولین قربانی این رویکرد، درخت نوپای نظریه پردازی است که به اندیشه مستقل نیاز دارد تا
اشاره شما به "" نظریه پردازی
اشاره شما به "" نظریه پردازی
Anonymous
جامعه را، فرای احساسات تنیده شده پیرامون بستر آن، باز تعریف کند. در مباحث قبلی نیز، اشاره کردم که "" وظیفه جامعه شناسی تعریف و تفسیر نظم های متغیر است "" در حالیکه در جامعه جماعت شاهنامه خوان، برای جامعه شناسی، وظیفه تاریخی را به ثبت رسانده اند، درست به همین دلیل، ساده لوهترین ایرانیان در خارج، جامعه شناسی خواندند تا همانند آخوند که پیرامون بهشت و جهنم فتوا میدهد پیرامون جامعه فتوا دهد، اینک ساده لوح جامعه شناس ما، درک بهتری از جامعه داشت، قرآن اووو، مدرک دانشگاهیش بود.