این نوشته هم که درحد کل گویی باقی ماند؛ ازدو بخش تشکیل شده است.بخش اول نقد جامعه فکری _ سیاسی ایران است که همه را ازحکومتیان واپوزیسیون را در یک کیسه می گذارد و یک ضربدر قرمز بر روی ان می زند .بخش دوم که به موضوع هویت طلبان اتنیکی اشاره دارد و می نویسدک«این گروه دارد مبانی فرهنگ وهویت و زبان خویش را از چنگال سانسور وآسیمیلاسیون وحذف شدگی رها می سازد.» در بخش اول می شود در مورد اندیشۀ« راسیستی آریایی و سلطنت طلبی» با لوایی موافق بود ولی آنجا که او«جنبش سبز، اصلاحات، سروش بازیهای وقت تلف کن » یکسر« بستره ای پنهان برای بنیادگرایی اند» از ان تزهایی که وقتی جناب لوایی به میدان سیاست ترکیه پا می گذارد ازهمین بنیاد گرایی (حزب توسعه و عدالت ) و سانسور و آسیمیلاسیون و حذف شدگی کرد ها حمایت می کنند و آنان را تروریست می نامد . برادر نمی شود، یک بام و هوایی تا کی؟ شما از تغییر می گویی
لوایی ، اصلاح طلبان ایرانی را متهم می کنید که آنان «جاسازی تز مدارا و تساهل در اصل به تثبیت حکومت دینی می اندیشد» خوب مگر اصلاح طلبان ایران در کاتاگوری حزب عدالت و توسعه نیستند؟ جنابعالی سخنان زیبا می گویئد و لی دچار دو گانگی عجیبی هستید. مگر دین «متغیری اساسی» برای حزب عدالت و توسعه اردوغان نیست . شما از حقوق بشر می نویسید وهنوز یک جمله کوچک در دفاع از کسانی که در ترکیه از حقوق بشری شان نقص می شود ؛ نه تنها سخن نمی گوئید بلکه آشکارا از سرکوب و کشتار بی رحمانه کرد ها و دگر اندیشان ترکیه دفاع می کنید. وقتی محافظان اردوغان چند زن شعار دهنده در مقابل دوربین ها را لت و کوب می کند، شما با سکوت خود آن را تائید می کنید.