Skip to main content

دورهء هخامنشیان "مکران" نام

دورهء هخامنشیان "مکران" نام
ناصر کرمی

دورهء هخامنشیان "مکران" نام داشت. اصطلاح پارس(به عربی فارس) بر گرفته از همان ساتراب "پارس" مکان: تولد، زیستی، و آرامگاه شاهان هخامنشی است. چنانکه امپراطوری پهناور رُم غربی و رُم شرقی، برگرفته از جغرافیای کوچک و "شهر رُم" باستان بوده است. زبان پارسی هم برگرفته از هیمن جغرافیا است، چنانکه زبان لاتین هم برخاسته از یک جغرافیای کوچک (لاتیوم) در حومهء رُم باستان است.

در کنگرهء سوّم جنبش سکولار دمکراسی در فرانکفورت هم شاهد و حضور داشتید که این موضوع را رسا و روشن مطرح کردم و گفتم ملّتی بنام فارس وجود ندارد. اگر شما چنین ادعایی را دارید که ملّتی بنام فارس وجود دارد، چرا همان روز اثبات نکردید، در همان روز من اعلام کردم که مطالب لازم را بر روی نرم افزار کامپیوتر بهمراه دارم اگر ضروت شد آنرا بر روی دیوار به نمایش میگذارم،

در همان روز هم افرادی که در فضای مجازی از ملّتی بنام فارس مرتب نوشتار انتشار داده بودند، ادعاهای خود را انکار کردند. ما باید اساس کار را بر این بگذاریم که اگر کسی ادعایی کرد باید در هر زمان و مکان حاضر شود آنرا اثبات مستند کند، بویژه آنهایی که پیشوند و پسوند آکادمیک دارند.

حال شما که در این نوشتار و در نوشتارهای دیگر از ملّتی بنام فارس نام برده اید، بفرمایید بر اساس کدام شاخص ها و فاکتورهای مستند شما چنین ادعایی را دارید، و انتشار دهید.

این امکان وجود ندارد که گل و خاک و جغرافیای سیاسی چند استانهای غرب و جنوب غربی و جنوب کشور با خلیج فارس را به مشهد، یزد، کرمان، اصفهان، سمنان، تهران، قم ، و سایر شهر ها و جغرافیای دیگر ایران انتقال دهند.

بنا بر این چه بهتر هست که شما بجای نامگذاری قومی و تیره ای، روش دیگری را بکار گیرید.
در ایران یک ملّت بیشتر وجود ندارد، و آنهم "ملّت ایران" است که همهء تیره های ایرانی و سایر شهروندان دیگر را شامل خواهد شد.

شما با بکار بردن ایران کثیر الملله، ممالک محروسه، و با نگرش قومگرایی (پارتیکولاریسم) به مسائل، بالا بودن ضریب هوشی مردم تُرک از ایرانیان، سنی گری را در مقابل شیعه گری برجسته کردن، و مسائلی از این قبیل به جایگزینی دمکراسی در ایران و به مردم بلوچستان کمکی نخواهد کرد.

2- عرب ها شیعه (پیرو خط و حزب علی) نبودند، بعد از وفات محمّد ابن عبدالله، بر موضوع خلافت و حکومت بعد از محمّد بین اعراب اختلاف و دعوا راه افتاد، و جامعهء عرب همان خلافت بر اساس سنّت (سنّی) را پذیرفتند، تنها خاندان علی و هواداران انگشت شمار آن بود بر عقیدهء امامت در خاندان علی بودند.

شیعه گری ساخته و پرداختهء صفویان قزلباش است که خود را درنسل 21 بیست و یکم از بازماندگان امام موسی کاظم میدانند. امام موسی کاظم هم عرب نبود بلکه غلامی غیر عرب بود.
آیت االه شریعتمداری خود را از نسب امام جعفر صادق و علی خامنه ای خود را از ریشه و نسب امام حسین میداند، هر یک از روحانیون تُرک آذری اصل و نسب خود را به امامی نسبت میدهند.

نجف و کربلا را اعراب نساختند، بلکه صفویان ساختند و بر گنبد آنها طلا گذاشتند، وقتی عثمانیان بغداد و عراق امروز را تسخیر کردند، صفویان و قاجاریان در مشهد و قم و سایر شهرهای مذهبی ایران، نمونه هایی از نجف . کربلا را ساختند، تا شیعیان ایرانی دیگر ضرورت نباشد به نجف و کربلا بروند.

اسلامگرایی گذشته و امروز در خاورمیانه و در شرق اعراب نیستند، بلکه مردمان تُرک تبار از هر قوم و قبیلهء آنها بوده و هستند. در دوران تکاملی که عصر مدرنیته، رفرماسیون، رنسانس، عصر روشنگری و راسیونالیسم در اروپا رونق میگرفت، تُرک تباران در شرق اسلامگرایی عثمانی و صفوی را بنیاد نهادند، که عقب ماندگی شرق از غرب را از گذشته تا به امروز نتیجهء عملکرد این مردمان است.
در طول تاریخ در ایران، مردمان تُرک تبار با شمشیر شیعه گری را جایگزین کردند، مردمان اسلام زدهء ایران مرکزی، و روشنفکران این جغرافیای سیاسی ( که شما بنادرستی آنها را فارس مینامید) مبلغ و تئوریسین های این شیعه گری شده اند، که حکومتها در ایران از از همین طبقه تُرک آذری و طبقهء خود باخته و خود فروختهء ایران مرکزی و شهرهای مذهبی آن تشکیل شده است. این موضوع در یک کامنت و ده کامنت نمی گنجد.