Skip to main content

همه دین ها خرافه های دور از

همه دین ها خرافه های دور از
تبریزی

همه دین ها خرافه های دور از خردی هستند که در زمان برده داری پیدا شده اند و دین نمایش فرهنگ و روش های زمان برده داری است و همه دین ها در سراسر جهان و سراسر تاریخ دو کاربرد داشتند: یکی خودفریبی و دیگری مردم فریبی! اگر ما بپذیریم که خدائی که فیلسوفان و اندیشمندان از آن سخن می گویند جهان را آفریده است هیچ دینی با آن خدا در پیوند نیست و همه دین ها را انسان ها ساخته اند، دین یهودی ساخته ذهن تورات نویسان، دین مسیحی ساخته ذهن انجیل نویسان و دین اسلام ساخته ذهن پیغمبر اسلام است! دین اسلام آمیخته ای از دین یهود، فرهنگ عربستان و سخنان پیغمبر اسلام است و این دین نیز که مانند همه دین ها در زمان برده داری پیدا شده است مانند همه دین ها نیز با خردورزی سازگار نیست! به هر روی دین اسلام، دین مسیحی، دین یهودی، دین زرتشتی و ..... همگی خرافه هستند و بی دین بودن برابر با دور ماندن از بی خردی است! چگونگی .....

..... پیدایش دین در زمان برده داری این چنین است که انسان ها از چهار زمان تاریخی گذشته اند: یک - زمان ددمنشی، دو - زمان برده داری، سه - زمان دهداری، - چهار - زمان سرمایه داری، تاریخ انسان ها با برده داری آغاز می شود و ناسیونالیسم و دین نیز همراه با برده داری پیدا شده اند و حتی یک دین را نمی توان پیدا کرد که در زمان برده داری پیدا نشده باشد! دین زرتشتی، دین یهودی، دین مسیحی، دین اسلام، دین هندو، دین های تک خدائی، دین های چند خدائی، بت پرستی، ستاره پرستی، ماه پرستی، خورشیدپرستی، جانورپرستی و ..... همگی در زمان برده داری پیدا شده اند و دین نمایش فرهنگ و روش های زمان برده داری است! اما دین ها مانند پان های رنگارنگ ناسیونالیستی ویژگی های یکسانی ندارند! ناسیونالیسم در همه جهان ویژگی های یکسانی دارد مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی اما دین ها ویژگی های یکسانی ندارند! برای نمونه کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی گفته است: "دین تریاک مردم است!" چرا مارکس چنین سخنی را گفته است؟ چون مارکس در اروپا می زیست و دین دینداران اروپائی دین مسیحی است اما اگر مارکس در یک کشور اسلامی می زیست هیچ دور نبود که بگوید: "دین آرسنیک است!" و به راستی نیز هنگام سنجش دو دین مسیحی و اسلام اگر ما دین مسیحی را آن چنان که کارل هاینریش مارکس گفته است تریاک بدانیم دین اسلام را باید آرسنیکی بدانیم که در درازنای تاریخ جز ویران کردن گام به گام شهریگری هائی که در راه بالندگی بودند کار دیگری نکرده است چون گوهر دین خردسوز اسلام ویرانگری است نه سازندگی! و هنگام سنجش دو دین مسیحی و اسلام دین مسیحی کارنامه بهتری دارد هر چند که هر دو دین مانند همه دین ها خرافه هستند! پیامد باورمندی مردم یک سرزمین به دین خردسوز اسلام برپائی رژیم طالبان در افغانستان، رژیم سعودی در عربستان، رژیم ولایت فقیه در ایران و پیدایش گروه هائی مانند القاعده و داعش و بوکوحرام و ..... است و در سرتاسر تاریخ و سرتاسر جهان حتی یک بار نیز دیده نشده است که در سایه دین خردسوز اسلام آب خوش از گلوی مردم یک سرزمین پائین برود! اما هنگامی که یک رژیم آمده و با نام اسلام در سرزمینی فرمانروائی کرده و از آن سرزمین دوزخ ساخته است کسانی پیدا شده اند که چون نتوانسته اند از باورمندی به دین خردسوز اسلام دست بکشند کوشیده اند روکشی خوش آب و رنگ به روی خرافه های اسلامی بکشند و گفته اند که ای مردم، اسلامی که شما دیدید اسلام راستین نبود و اسلامی که ما از آن سخن می گوئیم چیز دیگری بوده و اسلام راستین است! همچنان که کسانی مانند دکتر علی شریعتی، گروه فرقان، نهضت آزادی، مجاهدین خلق، ملی - مذهبی ها، اصلاح طلبان، جنبش سبزی ها و ..... سخنشان این است که اسلام رژیم آخوندی در ایران و اسلام طالبان در افغانستان اسلام راستین نیستند و اسلامی که ما از آن سخن می گوئیم اسلام راستین است! این دوستان نازنین روشن نمی کنند آن اسلام راستین که از آن سخن می گویند در کجای تاریخ دیده شده است و کدام سرزمین را به جای آن که دوزخ کند بهشت کرده است؟ ********** سخن کوتاه، دین خردسوز اسلام به همراه دین های دیگر نه تنها باید از سیاست و دولت در همه جهان کنار گذاشته شوند بلکه باید با کار فرهنگی پیوسته از همه مغزها نیز شسته شوند تا هیچ پسماندی از دین و باورهای دینی در هیچ کجای جهان به جا نماند!