در حیرتم که چرا جناب فاضل غیبی، بیشتر غیبگوئی می کند تا استدلال! و بجای برخوردی سازنده و انتقادی از جنبش رنگین جپ، آنهم با ارائه ی فاکت های تاریخی و با نام های مشخص، وی همه ی جریان های چپ را بسان پیاز و سیب زمینی در یک گونی ریخته، و همسان دیده، کلی گوئی کرده و پراکنده بافی می کند.
این براستی شگفت انگیز و برای خود ایشان و ادبیاتِ خشمگین شان بسیار شکننده است. زیرا اگر نقد و نگاه وی هدف بیطرفانه و مسئولانه می داشت، و همزمان می خواست در بهبود نابسامانی کلان اپوزیسیون (راست، میانه و جپ)رژین رلی مفید و شایسته ی اینکِ " درب و داغان " بعهده گرفته و برکول کشد، آنگاه بایسته و سزاوار می بود زبان دیگری را برگزیند تا میل همفکری و گفتمان را در این بازار آشفته تشویق کند! خلا جدی ایکه در این میان جایش تهی ست و اگر او چنین نمی بود، بی گمان پاسخی در راستای یافتن گره ها را می شد با ایشان درمیان نهاد.