Skip to main content

در مورد برخورد آگاهانه ی چپ

در مورد برخورد آگاهانه ی چپ
آ. ائلیار

در مورد برخورد آگاهانه ی چپ با جنبش حق طلبانه ی آذربایجان، برخورد پیشه وری میتواند راهنمای درستی باشد.
همینطور این راه برای اصلاح جنبش خوبست.
جنبش رفع تبعیض آذربایجان، منظورم ماهیت آنست، لازم است نه تنها با جنبشهای تحت ستم دیگر، بل با جنبش دموکراسی و عدالت اجتماعی خواهانه ی مردم فارسی زبان نیز متحد باشد، به خصوص چپها. در شرایطی که آنها نیز خواهان رفع تبعیض همه جانبه از ملیتها باشند. این نیز در سایه ی دیالوگ محترمانه و نقد متقابل ممکن است.
ایجاد تضاد و دعوای فارس-ترک یا کرد-ترک و غیره به زیان همه و به نفع حکومت حاکم است. متاسفانه بعضی دوستان توجه به این مسئله ندارند. از هر دو طرف دعوا راه میاندازند. و آدمهای حکومت نیز در این میان بیکار نیستند. تفرقه بیانداز و حکومت کن خوب به دردشان میخورد.
طرح شعارهای زود رس،غیر عملی تا شکست حکومت، نیز روابط اتحادعملی یا حمایتی را خراب میکند.

پیشنهاد من آنست که از طرح شعارهای زود رس و غیر عملی، و تفرقه ایجاد کن ، اکیدا لازم است خود داری کرد.
متاسفانه کسی توجهی به این موضوع نمی کند.
طرح شعارهای آرزویی کافی ست در برنامه ی فعالان باشد و نه به شعارهای روز تبدیل شود. تا وقتی که حکومت اسلامی هست، تا وقتی که در فضای دموکراتیک رای گیری عمومی نشده ، طرح شعار آذربایجان ایران نیست ، زود رس، غیر عملی، تفرقه افکنانه، گریزاندن چپ و متحدین دیگر ، و بسیار ماجرا جویانه و زیان بار است.
با این شعارها هم چپ فرار میکند و هم مبارزان رفع تبعیض فارسی زبان و دیگران.

جنبش آذربایجان برای پیروزی خود ضروریست شعارهای اتحاد آفرین مطرح کند: مثل حق طلبی- رفع تبعیض- تعیین سرنوشت- عدالت اجتماعی، حفظ استقلال جنبشها از خارج- خواسته های سیاسی -فرهنگی-اقتصادی مشترک با دیگران، ایجاد اتحاد با خلقها و حتی حلق فارسی زبان، با کارگران و زحمتکشان و...
دوری از حکومت ها، نزدیک شدن به جنبشهای مدنی-سیاسی دموکراتیک در کشورهای همسایه. و مانند اینها.
ولی متاسفانه اغلب دوستان ما چنین سیاستهایی را پیش نمیگیرند. در نتیجه چپ-دموکرات- زحمتکش-زنان-ووو در جامعه ی ایران و حتی در خود آذربایجان از حمایت و نزدیکی فرار میکنند.منهای کسانی که سمپاتی دارند.

ناسیونالیسم افراطی آفت جنبش حق طلبانه ی آذربایجان و همه جنبشهاست.
متاسفانه این مسئله ضربه خود را نشان میدهد و آذربایجان را از حمایتهای بسیاری که میتوانست راحت به دست آورد محروم میکند .
بوزقورگرایی- چیزی که بوزقورهای ترکیه به جهان نشان داده اند- ضربه ی خود را میزند. ها قسم بخور که ما چیز دیگری هستیم. کسی باور نمیکند. انگار یکی بیاید صلیب شکسته را علم کند و گوید نه آقا من چیز دیگری هستم. کسی باورش که نمیشود قبول هم نمیکند. و دهها اشکال دیگر که در نوشته هایم آمده است. بگذریم که خیلی ها را خوش نیامده است.

شعار استقلال یا جدایی - زود رس- حالا غیر عملی و تفرقه انگیز است و جنبش آذربایجان را از حمایت محروم کرده. طرح استقلال بعد از رفع حکومت اسلامی ست. نه حالا.
بعد از 57 دوستان جوان که در سیاست بی تجربه بودند- تحت تأثیر اوضاع منطقه-همه شعارهای آرزویی مطرح کرده اند و تئورهایی که ضربه زننده است. مثل بوزقوردگرایی. مثل پارلمان آذربایجان برای جدایی و...
اینها همه باعث شده کسی از جنبش ما حمایت نکند. در صورتی که با دوری از ناسیونالیسم افراطی به راحتی میشد ، همه را حمایتگر جنبش کرد و اکنون وزنه ی سنگینی برای همه جامعه بود در مقابل حکومت . و تکیه گاه تمام ایران. و همه از خواسته هایش حمایت میکردند. پیروزی ما در این راه بود. چرا که تنهایی ما شکست ماست.

بهرحال از نظرمن با اینکه خواسته ها به حق است -ولی کج رفته ایم و ضربه اش را نیز میخوریم.
اما خود اصلاحی درش بسته نشده است. آیا توان و درک اصلاح خود را داریم؟
ما نیاز به ارتقاء سطح فرهنگی-سیاسی خود داریم.
لازم است راهی که طی شده بیرحمانه نقد کنیم و سیاستهای نوینی پیش گیریم. نقد راهگشا. نه آن نقدی که عوامل حکومت میکنند و یا تمرکز طلبان بوق اش را میکشند.
هدف نقد حکومت تفرقه و نابودی ماست. و هدف نقد تمرکز طلبان خداحافظی از حقوق خودمان.
نقد ما لازم است مارا به خواسته هایمان نزدیک کند-برحمایت و متحدین ما بیافزاید- و برما اعتبار بخشد.
این هم با واقعگرایی ، خروج از گوشه گیری و تک صدایی، و خط و مشی درست ممکن است. در هرحال نباید فراموش کرد که ناسیونالیسم افراطی سرطان جنبشهاست.
همانطور که ناسیونالیسم افراطی تمرکز طلبان در حزب پان ایرانیست، جبهه ی ملی، سلطنت طلبان و غیره با ایرانگرایی سرطان مبارزه است.
لازم است چاره ای اندیشید. ادامه در پایین.