Skip to main content

دوستان گرامی، پیش از آن که

دوستان گرامی، پیش از آن که
تبریزی

دوستان گرامی، پیش از آن که ماشین ها ساخته شوند انسان ها جانوران را برای کارهای گوناگون به کار می گرفتند، مانند گاوهائی که خرمنکوبی می کردند و یا زمین را شخم می زدند و این جانوران کار می کردند برای آن که بخورند و می خوردند برای آن که کار کنند! کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی می گوید که سرمایه داری از کارگران جانور می سازد! این چنین که کارگران از بام تا شام کار می کنند تا نانی به دست آورند و بخورند و از گرسنگی نمیرند، برای چه نانی به دست آورند تا بخورند و از گرسنگی نمیرند؟ برای آن که فردا دوباره کار کنند! پس روزگار کارگران این چنین می گذرد: کار کردن برای خوردن و خوردن برای کار کردن! کار، خوردن، کار، خوردن، کار، خوردن، کار، خوردن و ..... با این روال زندگی کارگران با زندگی جانورانی مانند گاو خرمنکوب یکی است و با این روال کارگران دیگر انسان نیستند و جانوران از خود بیگانه ای .....

..... هستند که سرمایه داری آنها را از انسان بودن درآورده و از آنها مانند جانوران بهره کشی می کند! چه باید کرد؟ چاره کار از میان بردن سیستم سرمایه داری و برپائی سیستم سوسیالیستی است! ***** دوستان گرامی، من کوشیدم با زبانی بسیار ساده و به دور از واژه های پیچاپیچ فرنگی و با پسوندهای ایسم، ایست، لوژی، کراسی و ..... کوتاه و گویا تئوری مسخ یا از خود بیگانگی کارل هاینریش مارکس را روشن کنم، البته مارکسیسم کهن و کلاسیک چون پر از کاستی های ریز و درشت است نیاز به ویرایش دارد و با مارکسیسم کهن و کلاسیک رسیدن به سوسیالیسم ناشدنی است و سرانجام پیروی از مارکسیسم کهن و کلاسیک رسیدن به بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی است! (مانند شوروی) ***** مانند سرمایه داری ناسیونالیسم نیز انسان ها را از انسان بودن درآورده و از انسان ها جانور می سازد! چرا؟ چون ناسیونالیست ها انسان ها را انسان نمی دانند بلکه جانورانی از نژادها و تبارها و زبان های گوناگون می دانند و انسان برای ناسیونالیست ها جانور از خود بیگانه ای است که با نژاد و تبار و خاک و مرز و رنگ پوست و نیاکان شناخته می شود نه چیز دیگر! و برای پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی کسانی که از نژاد خودی و تبار خودی و زبان خودی نیستند اگر مردند یا گرسنه ماندند یا دچار هر رنج دیگری شدند مانند آن است که گروهی جانور که در گله جانوران خودی جائی ندارند دچار آن رنج ها شده اند! و چون انسان ها برای ناسیونالیست ها برابر با جانورانی از نژادهای گوناگون هستند هرگز ناسیونالیست ها انسان ها را به حق و ناحق، ستمگر و ستمدیده، راستگو و دروغگو، درستکار و نادرستکار، نیکوکار و تبهکار، گناهکار و بی گناه، دارا و ندار بخشبندی نمی کنند و ابزار ناسیونالیست ها برای بخشبندی انسان ها به خوب و بد، نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه است! ***** از سوی دیگر سوسیالیست های بهکیش چون باورمند به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) هستند و خود را شهروند کشوری به نام کره زمین می دانند هرگز مانند ناسیونالیست ها خاک پرست و مرزپرست نیستند و اگر با تجزیه یک کشور مردم آن کشور خوشبخت خواهند شد سوسیالیست های بهکیش مخالف تجزیه نیستند و اگر با تجزیه یک کشور مردم آن کشور دچار تیره روزی خواهند شد سوسیالیست های بهکیش مخالف تجزیه هستند! پس آن چه که برای کمونیست ها، سوسیالیست ها، مارکسیست ها و اینترناسیونالیست های بهکیش دارای ارج است خوشبختی و بدبختی مردم است نه تجزیه شدن یا تجزیه نشدن یک کشور! البته در زمان کنونی مرزهای به جای مانده از زمان برده داری مانند تکه یخی که در دیگی پر از آب جوش افتاده باشد دارند از میان می روند و در فرجام تاریخ یک کشور در جهان به جای خواهد ماند، کشوری به نام کره زمین! و روشن است که ناسیونالیست ها در جهان کنونی کسانی هستند که در زمانی به نام (اکنون) زندگی نمی کنند بلکه در زمانی به نام (برده داری) که زمان پیدایش ناسیونالیسم است زندگی می کنند و مغز چنین کسانی با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری یخ زده است! ***** دوستان گرامی، ناسیونالیسم و سوسیالیسم هرگز باهم سازگار نیستند چون اگر ما سوسیالیست ها را چپ گرا بدانیم راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست ها هستند! اما ناسیونالیست هائی هستند که ادای سوسیالیست ها را درمی آورند که به چنین کسانی در فرهنگ واژگان سیاسی ناسیونالیست چپ نما گفته می شود و کسانی مانند ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) برای ریشخند کردن چنین کسانی آنها را ناسیونال - سوسیالیست و یا سوسیال - شوونیست نامیده اند! (به نوشتاری در این لینک نگاه کنید)

http://iranglobal.info/node/51666