Skip to main content

در رابطه با نوشته به دو نکته

در رابطه با نوشته به دو نکته
Anonymous

در رابطه با نوشته به دو نکته اشاره میکنم.
1 - چپ ایران حتی بسیاری از رهبران سوسیالیستهای ایران کتابها و اندیشه های مارکس را نخواندند، نمی فهمند و درک نکردند. چپها و کمونیست ها در ایران اندیشه ها و آموزشهای مارکس را از جریانات ضد کمونیست، انحرافی، بی سواد، شوونیست، رادیکال و لنینستی مانند حزب توده، چریکهای فدایی و مائویستهای مانند رنجبر و اتحادیه کمونیستها یاد گرفتند. چپ ایران آموزشهای مارکس را در جند کتاب محدود خلاصه کردند که بسیار بد ترجمه شده و به میل خود ترجمه کردند. اگر همین امروز آمار بگیرید ده نفر از کمونیستهای ایران بعد از چند دهه هنوز هم کتاب "کاپیتال" مارکس را هم نخوانده اند. اگر به آثار مارکس در زبانهای انگلیسی یا آلمانی توجه کنید خواهید دید که یک صدم آثار کارل مارکس به فارسی ترجمه نشده است. رفیقمان ائلیار که خودش را کمونیست نمی داند خیلی بهتر از کمونیستها به اندیشه

مارکس در مورد از خود بیکانگی در زمینه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره پرداخته است و اشاره کردند که مارکس برای آزادی و رهایی از قید و بند خودبیگانگی انسانها مبارزه میکرده است.
مارکس دقیقا برای رهایی ملتهای تحت ستم و استعمار زده از خود بیکانگی، رهایی ملتها از استعمار و سلطه ملت حاکم شوونیست و ظالم به استقلال ملی ملل تحت ستم پای می فشرد. مارکس دهها مقاله، سخنرانی و نامه در دفاع از استقلال ملی ملل تحت ستم از جمله ایرلند و لهستان دارد که سوسیال شونیستهای فارس آنها را به فارسی ترجمه نکردند.
2 - نویسنده عزیز مقاله هر چند مقداری به اندیشه های مارکس اشاره نمودند اما نتیجه گیری شان مثل مارکس نیست و میخواهند خود بیکانگی ملل زیر سلطه تورک، کورد ، عرب، بلوچ و ترکمن را در ایران یکپارچه و متحد حل کنند. تاریخ کشورهای مختلف نشان داده که این کار غیر ممکن است، رفع تضادها و از خود بیکانگی تورکها در ایران یکپارچه توهم، پاک دلی، خوشدلی و سادگی بعضی از انسانهای مبارز و آزادیخواه است.
لطفا به کامنت آقای نگهبان در بالا دقت کنید که نوشتند: "هر کس که تمامیت ارضی ایران را زیر سئوال ببرد تجزیه طلب است و با وی حرف و بحثی نیست و فقط در میدان نبرد تکلیفش معلوم میشود . این تنها اصل تمام جلسات و کنفرانسها و پلنوم ها و بحث ها و تصمیم ها و اتحادها و همکاری ها خواهد بود . نیروهای ملی و مذهبی و چپ و قومی و داخلی و خارجی و اصلاحگرا و انقلابی در یک هدف مشترک هستند و آن دفاع از تمامیت ارضی ایران و سرکوب تجزیه طلبان است "
آنچه آقای نگهبان نوشتند تفکر اکثر مردم فارس از چپ چپ تا راست راست است. شوونیسم و نژاد پرستی تا مغز استخوان و اعماق مغز مردم فارس و از خود بیکانه شدگان ترک و غیره فرو رفته است. آیا این جریانات قوی و فاشیست می توانند ایران دمکراتیک را تسازند که حقوق ملتها و انسانها رعایت و برآورده شود؟ هرگز. با توجه به آموزشهای مارکس نمی توان در ایران جریات برتری طلب ، شوونیست و فاشیستها را به رعایت حقوق ملل کورد و تورک راضی کرد و آنها را با نصیحت انساندوست کرد. نمی شود و ممکن نیست. از دیدگاه کمونیستی مارکس برای رهایی و آزادی ملل تحت ستم از اسارت، بردگی، حیوانیت و از خود بیگانگی باید ملتها از ایران جدا شوند و کشور و دولت مستقل خود را تشکیل دهند. تنها راه خلاصی از خودبیکانگی استقلال از استعمار و اشغال استعمارگران ایرانی و فارس است. تا اینجا ممکن است یک ناسیونالیست ترک یا کورد با من موافق باشد اما استقلال ملی هنوز انسانهای تورک و کرد و عرب را از خود بیگانگی کامل نجات نمی دهد. برای رهایی از خود بیگانگی های انسانها از دین، مذهب، کالا و غیره باید نظام کاپیتالیستی را درهم کوبید و سوسیالیسم واقعی و مورد نظر مارکس را بنیان کرد.