این فقط تجریه زندگی بین جوانی بیست ساله و مردی بالای پنجاه است . عده ای جوان نااگاه از کمین روزگار دست به اسلحه بردند و گشتند و گشته شدند. امروز نزدیک به نیم قرن از ان رویدادهای خشن نمیتوان از ان دفاع کرد. ترور درهر دوره از تاریخ ترور محکوم است . سرنوشت ان ترور های فدائی و مجاهد را ما اکنون در چهره خطرناکترین دولتهای جهان یعنی نظام اسلامی و رجوی مشاهده میکنیم. همین فدائیان تروریست همراه با حزب توده به دفاع از بربریت اسلامی و اخوندی رفتند و هزاران انسان پاک پاخته را به دیار نیستی فرستادند . امروز با نگاهی به کارنامه سیاه فدائی و مجاهد پی میبریم که انها به درستی تحت پیگرد بودند تا اجتماع بتواند به راه طبیعی خود ادامه دهد. این پرسش همواره در ذهن هر ایرانی وجود دارد که چه از دست دادیم و چه بدست اوردیم ؟
(
به گزارش خبرآنلاین، روزهای زوج هر هفته کتاب منتشر نشده عبدالله شهبازی، مورخ و پژوهشگر کشور به صورت پاورقی و اختصاصی در خبرآنلاین منتشر میشود.
این مطالب که با عنوان «ساواک، موساد و ایران» منتشر میشود، بخشی از کتاب «سرویسهای اطلاعاتی و انقلاب اسلامی ایران» آخرین کتاب شهبازی است که از ابتدای اردیبهشت 1389 در حال نگارش این کتاب بوده و قصد دارد پس از اتمام، آن را به صورت آنلاین در سایت شخصیاش منتشر کند.
***
بخش اول مربوط به تقی شهرام
سازمان مجاهدین خلق ایران از اهداف مهم مشترک ساوک و موساد برای نفوذ در سازمانهای فلسطینی، بهویژه سازمان فتح، بود. «فتح» (معکوس حروف اوّل نام سازمان «حرکة التحریر الوطنی الفلسطینی») 1 را در سال 1954 گروهی از تبعیدیان فلسطینی شاغل در کویت و سایر شیخنشینهای خلیج فارس بنیان نهادند. این سازمان به مهمترین تشکل مبارز فلسطینی بدل شد و به دلیل عدم سیطره ایدئولوژی خاص بر آن بسیاری از مبارزان را در پیرامون خواست آزادی فلسطین و تأسیس دولت فلسطینی گرد آورد. با تأسیس «سازمان آزادیبخش فلسطین» (1964) «فتح» بزرگترین و مهمترین سازمان عضو این جبهه بهشمار میرفت. رهبر «فتح» معمولاً رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین بود.
سازمان مجاهدین خلق «الفتح» را نزدیکترین سازمان فلسطینی به خود میدانست. از اینرو، از اواخر سال 1348 برای ایجاد رابطه با آن کوشید. پس از مذاکراتی در پاریس و قطر و بیروت و امان، در سال 1349 فتح آموزش نظامی اعضای سازمان را پذیرفت. اوّلین گروه اعضای سازمان مجاهدین خلق در بهمن 1349 در یکی از پایگاههای فتح در اردن مستقر شدند. 2
بهنظر من، نفر سوّم از «آن ده نفر» تقی شهرام است. تقی شهرام، دقیقاً منطبق با سناریویی که در پائیز 1351 ثابتی برای بطحایی بیان کرد و در اوائل سال 1352 با فرار سیروس نهاوندی اوّلین پرده آن اجرا شد، در اردیبهشت 1352 از زندان ساری گریخت. او بهتدریج زمام مجاهدین خلق را به دست گرفت، به «دیکتاتور» بلامنازع این سازمان بدل شد و فاجعه کشتارهای درون سازمانی و «تغییر ایدئولوژی» و غیره را با تمامی پیامدهای مدهش آن برای جنبش ضد رژیم پهلوی سامان داد. کاری که شهرام با جنبش ضد حکومت پهلوی کرد، اوج موفقیت برای یک سرویس اطلاعاتی- امنیتی است.
فرار تقی شهرام حدود یک ماه پس از فرار سیروس نهاوندی رخ داد: در ساعت یک و سی دقیقه صبح 15 اردیبهشت 1352 تقی شهرام، از اعضای سازمان مجاهدین خلق، به همراه حسین عزتی کمرهای و ستوان یکم امیرحسین احمدیان چاشمی، افسر نگهبان، از زندان ساری گریختند. 3 آنان 22 قبضه سلاح کمری رولور اسپرینگ فیلد آمریکایی، 900 تیر فشنگ کالیبر 38، یک دستگاه بیسیم دستی، چهار عدد دستبند و یک عدد پابند با خود بردند. 4 فراریان ابتدا به خانه ستوان احمدیان در شاهی رفتند. احمدیان با پدرش وداع کرد و اتومبیل فرار را تعویض نمود. از جاده ساری به سوی تهران حرکت کردند.
در نزدیکی تهران، حسین عزتی از شهرام و احمدیان جدا شد و تنها یک اسلحه کمری رولور با خود برد. به روایت شهرام، او میخواست به خوزستان نزد دوستانش برود و با سازمان چریکهای فدائی ارتباط بگیرد. شهرام و احمدیان ساعت 6 صبح 15 اردیبهشت به تهران رسیدند و به خانه کوچکی که احمدیان از قبل، برای این برنامه، در خیابان شهرستانی، نزدیک میدان فوزیه، اجاره کرده بود، رفتند. احمدیان، پس از انتقال سلاحها به خانه، اتومبیل را برد و در خیابان خورشید (دروازه شمیران) رها کرد؛ درست در همان مکان که یک سال پیش، 18 اردیبهشت 1351، مهدی رضایی در درگیری با اکیپ کمیته مشترک ضد خرابکاری دستگیر شد. احمدیان ساعت 7:15 صبح به نزد شهرام بازگشت. پس از چهار روز ارتباط تقی شهرام با سازمان برقرار شد و در 23 اردیبهشت در خانهای مستقر شدند ک