روزهاست که اندام تکیده جعفرعظیم زاده در برابر چشمانمان آب می شود. دیگر چندان حجمی از جسمش باقی نمانده است جزپوست واستخوانی ورگهای بی خون در شقیقه هایش. از ذهنمان می گذرد که برای چه جان می دهد جعفر؟ آنگاه که از نظر می گذرانیم وقتی که کارگران معدن آق دره را به جرم گرسنگی ومطالبۀ حقوق عقب افتاده شلاق می زنند. هنگامی که کارگران هفت تپه را تارومار می کنند. وقتی معلمین استثمار شده، پس از مدرسه به پادویی ومسافرکشی می روند. وقتی پرستاران باحقوق ناچیز وآقا بالاسرهای متعدد، دوشیفته وسه شیفته، زیربار کارسخت وزیان آور جان می کنند. وقتی دادخواهان صنفی را با تهمت وبهتان اقدام علیه امنیت ملی روانۀ زندان می کنند، وقتی بسیاری ازبیکاران حاضر می شوند تا با نصف حداقل حقوق هم کارکنند، اما بازهم نانی نمی یابند ودر شرایط هزاران دردهای جانکاه از قبیل کودکان کار وخیابان وکاهش شدید سن فحشاء واعتیاد
مسئولیت جان فعال کارگری شریف و فداکار آقای جعفرعظیم زاده، متوجۀ سران رژیم ضدکارگری جمهوری اسلامی می باشد.
پیروز باد مبارزات کارگران ایران
گرامی باد یاد شاهرخ زمانی
مرگ بر رژیم ضدکارگری وجنایتکار وچپاولگر جمهوری اسلامی
زنده باد خلق قهرمان ایران