اقبال عزیز،
اژدر بهنام
اقبال عزیز،
شما مینویسید: "حق انسانها و شهروندان یک کشور در تعیین سرنوشت خود درست، اما در مورد گروههای سیاسی، قومی، نژادی، مذهبی موضوع بحث است."
و میپرسید: "نمیدانم چرا ترک ها (بعنوان نژاد ترک) در آلمان، هندی ها در انگلیس و .. از این حق استفاده نمی کنند؟!!!"
تا آنجایی که من درک میکنم، شما حق انسانها و شهروندان یک کشور بهعنوان افراد جداگانه را در تعیین سرنوشت خود میپذیرید ولی آنجایی که این حق به گروههای سیاسی، قومی، "نژادی"، مذهبی مربوط میشود، این حق را قبول ندارید و مشخصا به این جزء از این حق ایراد میگیرید، البته بر اساس دریافتهایم از نوشتههایتان میتوانم بگویم که شما این حق را برای کردها به رسمیت میشناسید. یعنی همانطور که در کامنت پیشین ذکر کردم، برای "خودیها"! و دیگران برای شما "ناخودی" هستند و محروم از این حق!
البته این "خودی" و "ناخودی" کردنها مختص شما نیست و خود را به اشکال متفاوت نشان میدهد. مثلا آیا میتوان از کسی که این حق را برای خود قائل است و حتی ادعا میکند که "با قاطعیت از جنبش ملی کردستان و استقلال ملی کوردها در هر چهار پارچه کردستان دفاع میکنم" پذیرفت که در ادعای خود صادق است در حالیکه مطرح میکند:
- "به هر شیوه ممکن باید مانع مهاجرت و سکونت مهاجرین کورد به ارومیه شد"
- " از فروش زمین، باغ، خانه ، فروشگاه و ملک به کوردها بشدت جلوگیری شود"
- " مانع از قرار گرفتن کوردها در پست های کلیدی در ادارات دولتی، بخشهای سیاسی، اقتصادی و نظامی شد."
- " فعالیتهای سیاسی و فرهنگی کوردها ممنوع شوند"
- " روستاهای کردنشین کوچک و کم خانوار مرکور، ترکور، سومای، برادوست، کناربروژ، شبیران و غیره که در باریکه ای که در طول مرز ایران - ترکیه قرار دارند باید در مدت کوتاهی تخلیه شوند و در شهرهای کردستان سکونت داده شوند."
و....
در رابطه با مسائلی که مطرح کردهاید، ابتدا خاطر نشان کنم که من تنها یک نژاد انسانی میشناسم و نژاد ترک و یا نژادهای دیگر را نمیشناسم. تصور میکردم که شما نیز به نژادهای مختلف انسانها باور ندارید. ظاهرا اشتباه میکردم ولی هنوز امیدوارم که منظور شما "اتنیک"،"قوم" و "ملیت" بوده باشد و نه "نژاد".
به نظر من برای استفاده انسانها از هر حقی، باید شرایطی نیز فراهم باشد. مثلا برای اینکه کسی حق رسیدن به ریاست جمهوری کشوری را داشته باشد، ابتدا باید تابعیت آن کشور را داشته باشد و شهروند آن کشور به حساب آید. در مورد گروههای اتنیکی و مشخصا "حق جدایی" نیز درک من این است که باید شرایط مشخصی فراهم باشد. مثلا اینکه آن گروه اتنیکی در بخش مشخصی از کشوری زندگی کند.
تا آنجایی که من اطلاع دارم، ترکها در سرتاسر آلمان و حتی در شهرها، در سرتاسر محلات شهرها پراکندهاند و ساکن منطقه مشخصی نیستند تا بتوانند خواست جدایی را مطرح کنند ولی در ایران چنین نیست. کردها، ترکها، بلوچها و... اساسا هر یک در منطقهای خاص ساکنند و تنها بخشهایی از هر یک از آنها در سرتاسر کشور پراکندهاند بنابراین وضعیتی متفاوت از ترکها در آلمان و... دارند.
من قبلا بارها نظرم را در مورد جداییها در ایران نوشتهام. در ایران، علیرغم مشخص بودن مناطق سکونت گروههای متفاوت اتنیکی، چنان رشتههای ناگسستنی آنها را به هم پیوند دادهاند که هرگونه جدایی، نه به سعادت انسانها در آن بخش و یا در کل ایران، بلکه به بدبختی آنها و کشتار و خونریزی و ویرانی میانجامد و ما را به دوزخ میبرد. به همین دلیل نیز با هرگونه جدایی در ایران مخالفم.
پرسیدهاید: "اگر ایشان در آلمان این ادعا را طرح کنند، معلوم نیست چه فردائی در انتظارشان است؟"
من قبلا هم در بحثی که با هم داشتیم به این پرسش پاسخ گفتهام. در آلمان طرح چنین مسائلی تابو نیست. میتوان چنین ادعاهایی را مطرح کرد. نه کسی را تکفیر میکنند، نه به جرم جداییطلبی به زندان میافکنند و نه بلایی سرش میآورند. (منظورم این نیست که گروههای نئونازیستی نیز چنین برخوردی میکنند). آنچنانکه جامعه آلمان تا به حال در اینگونه موارد نشان داده است، مساله را به بحث در رسانهها و رادیو و تلویزیون میگذارند، به مدعی امکان دفاع از ادعاهایش را میدهند و از گل نازکتر به او نمیگویند.
- "به هر شیوه ممکن باید مانع مهاجرت و سکونت مهاجرین کورد به ارومیه شد"
- " از فروش زمین، باغ، خانه ، فروشگاه و ملک به کوردها بشدت جلوگیری شود"
- " مانع از قرار گرفتن کوردها در پست های کلیدی در ادارات دولتی، بخشهای سیاسی، اقتصادی و نظامی شد."
- " فعالیتهای سیاسی و فرهنگی کوردها ممنوع شوند"
- " روستاهای کردنشین کوچک و کم خانوار مرکور، ترکور، سومای، برادوست، کناربروژ، شبیران و غیره که در باریکه ای که در طول مرز ایران - ترکیه قرار دارند باید در مدت کوتاهی تخلیه شوند و در شهرهای کردستان سکونت داده شوند."
و....
در رابطه با مسائلی که مطرح کردهاید، ابتدا خاطر نشان کنم که من تنها یک نژاد انسانی میشناسم و نژاد ترک و یا نژادهای دیگر را نمیشناسم. تصور میکردم که شما نیز به نژادهای مختلف انسانها باور ندارید. ظاهرا اشتباه میکردم ولی هنوز امیدوارم که منظور شما "اتنیک"،"قوم" و "ملیت" بوده باشد و نه "نژاد".
به نظر من برای استفاده انسانها از هر حقی، باید شرایطی نیز فراهم باشد. مثلا برای اینکه کسی حق رسیدن به ریاست جمهوری کشوری را داشته باشد، ابتدا باید تابعیت آن کشور را داشته باشد و شهروند آن کشور به حساب آید. در مورد گروههای اتنیکی و مشخصا "حق جدایی" نیز درک من این است که باید شرایط مشخصی فراهم باشد. مثلا اینکه آن گروه اتنیکی در بخش مشخصی از کشوری زندگی کند.
تا آنجایی که من اطلاع دارم، ترکها در سرتاسر آلمان و حتی در شهرها، در سرتاسر محلات شهرها پراکندهاند و ساکن منطقه مشخصی نیستند تا بتوانند خواست جدایی را مطرح کنند ولی در ایران چنین نیست. کردها، ترکها، بلوچها و... اساسا هر یک در منطقهای خاص ساکنند و تنها بخشهایی از هر یک از آنها در سرتاسر کشور پراکندهاند بنابراین وضعیتی متفاوت از ترکها در آلمان و... دارند.
من قبلا بارها نظرم را در مورد جداییها در ایران نوشتهام. در ایران، علیرغم مشخص بودن مناطق سکونت گروههای متفاوت اتنیکی، چنان رشتههای ناگسستنی آنها را به هم پیوند دادهاند که هرگونه جدایی، نه به سعادت انسانها در آن بخش و یا در کل ایران، بلکه به بدبختی آنها و کشتار و خونریزی و ویرانی میانجامد و ما را به دوزخ میبرد. به همین دلیل نیز با هرگونه جدایی در ایران مخالفم.
پرسیدهاید: "اگر ایشان در آلمان این ادعا را طرح کنند، معلوم نیست چه فردائی در انتظارشان است؟"
من قبلا هم در بحثی که با هم داشتیم به این پرسش پاسخ گفتهام. در آلمان طرح چنین مسائلی تابو نیست. میتوان چنین ادعاهایی را مطرح کرد. نه کسی را تکفیر میکنند، نه به جرم جداییطلبی به زندان میافکنند و نه بلایی سرش میآورند. (منظورم این نیست که گروههای نئونازیستی نیز چنین برخوردی میکنند). آنچنانکه جامعه آلمان تا به حال در اینگونه موارد نشان داده است، مساله را به بحث در رسانهها و رادیو و تلویزیون میگذارند، به مدعی امکان دفاع از ادعاهایش را میدهند و از گل نازکتر به او نمیگویند.