Skip to main content

آقای کرمی،

آقای کرمی،
Anonymous

آقای کرمی،
روایت شما را از افسانۀ گرگ خاکستری در میان ترک ها جایی نیافتم. کلی هم گشتم و وقت صرف کردم. در یک متن انگلیسی بسیار جالب و علمی سخن از نیای ترکان آسمانی رفته که گویا کودکی بوده که به گونه ای معجزه آسا به وسیلۀ گرگی نجات یافته و توانسته است به حیات خود ادامه دهد و بنیان گذار نخستین تمدن بشود. نویسنده این افسانه را

با افسانۀ رُمی رموس و رمولیوس مقایسه کرده: مارس خدای جنگ شیفتهٔ رئا سیلویا می شود. رئا از او باردار می شود و عمویش آمولیوس از این موضوع آگاه می شود و رئا سیلویا را به زندان می افکند تا زمان زایمانش فرا رسد. او دو پسر دوقلو می زاید به نام‌ها ی رموس و رمولیوس. آمولیوس، خشمگین، رئا را زنده به گور می کند و دو پسر خردسال دوقلویش -رمولوس و رموس- را به رود تیبر می سپارد. دو برادر از خیزاب خروشان رهایی می‌یابند و به کرانهٔ رود می‌رسند. ماده گرگی (گرگ کاپیتول) بدانها شیر می‌دهد. این دو بزرگ می‌شوند و آمولیوس را نابود می‌کنند. سپس برفراز تپهٔ پالاسیوم شهر رم را پی‌می‌نهند و رمولوس نخستین شاه رم می‌شود.