Skip to main content

در دفاع از سازمان امنیت ملی

در دفاع از سازمان امنیت ملی
Anonymous

در دفاع از سازمان امنیت ملی ایران ساواک. ایا وجدان بیداری است که بپرسد اگر ساواک نبود چه بر سر این مردم می امد . این جنایت راستی چرا و چگونه توجیه میشود ؟ ساواک متاسفانه بی خبر از تزویر هاو نقشه های غرب و مسلمین و سرخ وسیاه بود. در روزنامه کیهان تود ه ای قلم میزد.در ساواک توده یا کار میکرد . در ارتش توده یا جاسوسی میکرد وووو . نقل قول زیر مشت روسوای عده ای تروریست را باز میکند. تصور کننید همین اقای رجوی با این استعداد شگرف تروریستی مدیر یک شرکت صنعتی و یا مالی در ایران میبود ایا باز هم این همه جنایت میکرد؟ چپ و دینی در ایران اساسن فاقد اندیشه ملی و ایران دوستی و اقتصادی هستند . مینویسند (


قتل جواد سعیدی ( اولین قتل درونی سازمان مجاهدین خلق ایران)

جواد سعیدی به علت انتقاد و مخالفت با سازمان از طرف مرکزیت سازمان به رهبری رضا رضایی در اواخر سال ۱۳۵۱ محکوم به اعدام می شود. محسن فاضل و علیرضا سپاسی آشتیانی موظف شدند او را بیابند و ترور کنند. البته وی به طور مخفیانه در قم به کسوت روحانیت درآمده و تا پاییز سال ۱۳۵۲ در آنجا بود. در این تاریخ توسط اعضای سازمان شناخته شده و برای مذاکره با مرکزیت جدید به تهران می آید. بهرام آرام او را در زیر زمین یک خانه تیمی مجاهدین در حالی که چشم هایش بسته بود از پشت سر به قتل می رساند. سپس جسدش را مثله کرده و پس از انتقال به جاده آبعلی سوزانده و در چند نقطه دفن می نمایند.

جواد سعيدی يزدی نيز در پاييز سال ۱۳۵۲، و در دورانی که سازمان مجاهدين هنوز مسلمان بود و تغيير ايدئولوژی به مارکسيسم در سال ۱۳۵۴، نداده بود، به قتل رسيد. وی با تصميم شهدا رضا رضايی، مجيد شريف واقفی و بهرام آرام که مرکزيت سازمان را در آن زمان تشکيل می دادند به مرگ محکوم شده بود

خلیل فقیه دزفولی می گفت که جواد سعیدی دیسک کمر دارد؛ اما بعدها فهمیدیم که به نوعی سل استخوانی مبتلا بود و زیاد نمی توانست بایستد و راه برود، اما با این حال در اغلب جلسات مذهبی و هیئت های مهم آن دوره رفت و آمد داشت. من اولین دفعه او را در جلسات «مکتب الرضا » موقعی که علی حجتی کرمانی در آنجا سخنرانی می کرد- دیده بودم. سعیدی از نخستین افرادی بود که بعد از ضربه ی شهریور ماه سال 1351 مخفی شد. تا آنجا که خبر دارم، جدایی اش از سازمان، به دلیل اختلافی بود که با رضا رضایی پیدا کرده بود. رضا رضایی در پاییز 1350، پس از فریب ماًموران ساواک و فرار از طریق حمام جعفری در حوالی بازار، مدتی در خانه ای که جواد سعیدی تدارک دیده بود، زندگی مخفی داشته است.)