Skip to main content

چپ و مسئله ملی در ایران:

چپ و مسئله ملی در ایران:
آ. ائلیار

چپ و مسئله ملی در ایران:
با اوج گیری مبارزات خلقهای تحت تبعیض (فرهنگی-سیاسی-اقتصادی) در دهه های بعد از انقلاب شکست خورده ی بهمن 57 ، و گرفتاری چپ ایران در« بحران نظری و سازمانی» ، مسئله ملی نتوانست پاسخ مشکل گشایی از سوی چپ دریافت کند.

فعالان خلقهای تحت تبعیض به دلیل وجود رگه های « ناسیونالیسم فارس» در دیدگاه چپ ، به دلیل « بحران چپ» ، مجبور شدند راه حل مسئله ملی در ایران را خود دنبال کنند. آنان تحت تأثیر حرکات منطقه ای و جهانی دو راه پیش گرفتند: فدرالیسم؛ استقلال.

بر پایه ی ایده لوژی ناسیونالیسم محکوم و آمیختگی آن با شعارهای سوسیالیستی در بعد ملی. یعنی « ایده ی سوسیالیسم ملی-و ناسیونالیسم محکوم و تحت تبعیض». اما این مشی سیاسی در تضاد بود با ماهیت جنبش خلقهای تحت ستم مضاعف که « برابری خواهی حقوقی همه جانبه» بود.

سرشت این جنبشها «عدالت خواهی» بود، مبارزه ی حقوقی بود، و رفع تبعیض ؛ که نمی توانست و نمی تواند از راه ایده لوژی ناسیونالیستی به راه حل درست خود برسد.

ایده لوژی ناسیونالیسم ، و سوسیالیسم ملی، توان حل مشکل تبعیض در جامعه ی جهان سومی را ندارد.

به دلیل اینکه مشکل مسئله ی ملی- که در کل تبعیض همه جانبه است- به مسایل « استثمار، دیکتاتوری، فرهنگ عقب مانده ی جهان سومی، تبعیض زنان و دیگران، وجود ناسیونالیسم حاکم و غیره » گره خورده و یک « کل» را تشکیل میدهد. این دشواری « کلی» را با « ایده لوژی های نامبرده» نتوان حل نمود. چرایش این است که « ناسیونالیسم و سوسیالیسم ملی» خود مادر نابرابری و تبعیض و استثمار و دیکتاتوری ست.

نمونه ی آزمایش شده اش حاکمیت ناسیونالیستها و سوسیالیستهای ملی (انورخوجه و مانندهایش) در جوامع مختلف است.

چپ به روز شده و نوین چه راه حل و سیاست درستی در پاسخ به مسئله ملی در ایران میتواند داشته باشد؟
چپ آگاه وظیفه دارد جنبشهای عدالت خواهانه و رفع تبعیض را از بیراهه ی « ناسیونالیسم و سوسیالیسم ملی» روشنگر باشد و برنامه و سیاست آلترناتیو خود را نشان دهد.

این سیاست و برنامه میتواند « اتحاد یا جدایی داوطلبانه و آگاهانه» باشد. به همراه سیاست « کاهش تدریجی استثمار از راه برقراری عدالت اجتماعی نسبی، دموکراسی (برابری و آزادی) به اشکال مختلف، مستقیم و غیر مستقیم، فدرالیسم منطبق با شرایط جامعه .

چپ نوین با پاسخ به مسایل « تبعیض و استثمار و دیکتاتوری و عقب ماندگی فرهنگی» میتواند دو کار مهم در ارتباط با جنبشهای رفع تبعیض انجام دهد:
1- آنها را از افتادن به کجراهه ی سیاست های افراطی و ناسیونالیستی روشنگر باشد.
2- ارتباط معنوی خود را با این جنبشها بهبود بخشد.

جنبشهای رفع تبعیض ، جنبش دموکراسی خواهی ، جنبش عدالت خواهانه زحمتکشان جامعه ، از این راه میتوانند « همبستگی» ضروری خود را برای پیروزی همگانی ایجاد کنند.

پایه های تغییر و پیشرفت جامعه بستگی به ماهیت و همبستگی این سه جنبش دارد .
آنها شدیدا به یاری متقابل نیازمندند.

سیاستی که در جنبشهای رفع تبعیض بر اساس « تکروی » قرار دارد، و از ایده لوژی ناسیونالیسم و سوسیالیسم ملی تغذیه میکنند، در نهایت سیاست شکست است.
جنبشهای رفع تبعیض بدون حمایت چپ مدرن-چپی که از شونیسم فارس فاصله گرفته و اتحاد داوطلبانه را سیاست خود انتخاب کرده- شانس پیروزی ندارند. لازم است در سیاستهای خود تجدید نظر کنند.