Skip to main content

جواب سوال و یا عنوان مقاله

جواب سوال و یا عنوان مقاله
Anonymous

جواب سوال و یا عنوان مقاله "آیا در شرایط کنونی، مسئله ملی راه حل نظامی دارد؟" با بلی یا خیر داده نمی شود. من با این شیوه طرح مسئله مخالفم. بعضی ها میگویند نه خیر مسئله ملی راه حل نظامی ندارد و شیوه جنگ مسلحانه هم در مبارزات ملی نادرست است. من با این طرز فکر مخالفم. جواب این سوال بستگی به عوامل و فاکتورهای زیادی دارد. مهمترین عامل در جواب به سوال میزان و سطح مبارزات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم علیه دشمن و حمایت کشورهای دوست و خارجی است. اگر مبارزات توده ای علیه فاشیستهای اشغالگر وسیع و گسترده باشد و از کمک کشورهای خارجی برخواردار باشیم و ضربات نظامی کوبنده باشند بلی البته که مسئله ملی راه حل نظامی دارد. اگر جنبش ملی ضعیف باشد جواب سوال منفی است

.
به نظر من در هر شرایطی لازم است احزاب چپ و راست که جهت رفع ستم ملی بر علیه اشغالگران و استعمارگران مبارزه میکنند شاخه نظامی هم داشته باشند و بر اساس موقعیت جغراقیایی یا میدان جنگ روشها و تاکتیکهای خود را تعیین نمایند. جنگهای چریکی سریع، زود فرجام در کوهستانها، جنگلها یا شهرها و ویران کردن شاهرگهای اقتصادی دشمن نمونه هایی از این شیوه مبارزه است.
برخلاف بعضی از جریانات روشنفکری فارس و ناسیونالیستی کرد انتخاب این روش مبارزه به این معنا نیست که بدنه اصلی حزب نظامی باشد و حزب چهره نظامی بخود بگیرد و تمامی شاخه های غیرنظامی دیگر حزب و جنبشهای دیگر در خدمت بخش نظامی، چریکی و پیشمرگ قرار بگیرد. یک حزب نظامی باید به سازماندهی مبارزات اقشار مختلف مردم، زنان، کارگران، دهقانان، دانش آموزان بپردازد و مبارزات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را رهبری کند. چنین حزبی میتواند سازمان و شاخه نظامی هم داشته باشد تا جنبش های دیگر را تقویت کند و زمینه شکل گیری مبارزه مسلحانه توده ای را آماده کند. مبارزه نظامی نباید و نمی تواند جای مبارزات سیاسی و اقتصادی توده ها را بگیرد بلکه می تواند یک وجه از مبارزه باشد و در خدمت مبارزات دیگر باشد.
در جوامع دیکتاتوری ملت ستمدیده و اسیر نمی تواند به رفراندوم آزاد و مبارزه سیاسی امیدی داشته باشد.تجربه جهانی نشان داده که حتی ملل تحت ستم ایرلندی، اسکاتلندی، باسکی و کوبکی و غیره در چهارچوب دمکراسی بورژاویی هم تا زمانیکه دست به سلاح نبردند کسی توجهی به مبارزه آنها نمی کرد. چه بماند به کشورهای دیکتاتوری و فاشیستی مانند ایران، ترکیه، عراق و اسرائیل.
اختلاف، شیوه برخورد، سیاستهای متفاوت و جواب به مسائل مقاله از اینجا آغاز میشود که ما به دولت مرکزی وحاکم چگونه نگاه میکنیم و جایگاه ملل تحت ستم را چگونه ارزیابی میکنیم. زمانیکه ما همه مردم را در چهارچوب ایران ایرانی بدانیم و دولت مرکزی را دولت بورژوایی ملت فارس ندانیم و دولت مرکزی را اشغالگر، استعمارگر ندانیم و تمایزات ملی و تمایزات مبارزات ملتها را نبینیم و آینده مبارزات علیه دولت را مانند مبارزات عمومی و سراسری سالهای 1556 - 57 تصور کنیم هیچ وقت نمی توانیم به نقش مبارزه مسلحانه ملل استعمارزده در ایران پی ببریم.
دولت مرکزی ایران اشغالگر، استعمارگر و فاشیستی است که بدست ملت حاکم فارس و بورژوازی آن اداره میشوند. مناطق غیر فارس کردستان، آذربایجان عربستان، بلوچستان و ترکمنستان توسط دولت ایران اشغال نظامی شده و دولت با قهر، سرکوب و جنایت در آن مناطق حکم میراند و با روشهای مختلف قصد دارد مردم را فارس بکند.
ملل اسیر و استعمارزده باید چواب قهر را با قهر جواب بدهند. مبارزه سیاسی و اقتصادی علیه اشغالگران که مناطق تحت اشغال را میلیتاریزه کردند کافی نیست و مبارزه نظامی باید بخشی از مبارزه ملل استعمارزده باشد. مبارزه و قهر ملل تحت سلطه صدای اعتراض آنها را در داخل و خارج بلندتر و پر طنین میکند. تمایزات ملی را برجسته میکند، ملت تحت ستم را متحدتر و با اعتماد به نفس تر میکند
ملل تحت ستم نمی توانند در انتظار مبارزه مردم ملت حاکم فارس بنشیند تا آنها هم دست به مبارزه دمکراتیک بزنند و حقوق ملی را برسمیت بشناسند. این اتفاق بندرت اتفاق می افتد همانطوریکه جنبش سبز با حقوق ملی کردها و ترکها بشدت مخالف و دشمن بود.
باید مواظب بود که جنگ مسلحانه، بخش نظامی و فرماندهان به جنبشهای اجتماعی دیگر غالب نشوند و مردم بخش نظامی را مانند خدا نجات بخش ملت تصور نکنند. جنگ مسلحانه نقاط مثبت زیادی دارد که همه شاهد آن بودیم. بدون جنگ مسلحانه ایرلندیها، کردهای عراق، کردهای ترکیه، کردهای سوریه و فلسطینیها در عرصه بین المللی مطرح نمی شدند و به بخشی از حقوق ملی خود نمی رسیدند.
در کشورهای دیکتاتوری، جنگ مسلحانه می