Skip to main content

توجه ! این بار باز هم "

توجه ! این بار باز هم "
Anonymous

توجه ! این بار باز هم " پروفسور و استاد دانشگاه مجازی علوم تفرقه ، توهین و تحقیر ملل تحت ستم ایران ( اسامه مجددی یا همان عبدالربه زاهدنی ) تغییر جهت داده و از فارسهای سنی مذهب خودش را بنام "چادی" و از تورک های ازربایجان جا زده .
که با خیال پوچ و بچه گانه اش بین بلوچها و تورکها تفرقه اندازی کند.
این جناب استاد دانشگاه ادعا میکند که بلوچها مهاجرانی پاکستانی هستند!
پاکستان در سال 1948 تشکیل شده، یعنی اندکی بیش از نیم قرن . ولی تاریخ بلوچها و بلوچستان به هزاران سال میرسد.
برای اشنایی تو با تاریخ بلوچستان از دوره اسکندر مقدومی شروع می کنم ، اگر تا این حد کشش ذهنی داشته باشی.
با شکل­ گیری امپراطوری یونانیان اسکندر مقدونی بعد از غارت قسمتی از هند در راه بازگشت همچنان به غارت و چپاول پرداخت و در سال ۵۲٨ (ق– م) به غارت بلوچستان دست زد.

اما هنگام عبور از مکران پیشقراولان لشکرش بفرماندهی لین­ناتوس(Lien Natus) با مقاومت دلاوران بلوچ روبرو گشتند و از بلوچها شکست سختی خورده متفرق شدند. بطوریکه گفته میشود اکثر سپاهیان اسکندر مقدونی در بلوچستان تلف شده ­اند. باقیمانده قوای اسکندر پراکنده شده و پس از تحمل تلفات و سختیها به سرزمین پهره که فارسها آنرا فهرج نامیده ­اند(ایرانشهر) به همدیگر میرسند.

با مرگ اسکندر در سال ۳۲۱ قبل از میلاد، متصرفاتش بین امیران نزدیک و سران نظامی­اش تقسیم گردیدند. متصرفات آسیای مرکزی و غربی اسکندر جزو سهم سلوکس در آمد. استانهای شرقی از هند گرفته تابلوچستان بسهم سلوکس تعلق گرفت. سلوکس در سال ۳۰۳ قبل از میلاد در نبرد با یکی از راجه(پادشاه – سردار)های هند شکست خورد که سرانجام متصرفات شرفی خود به انضمام بلوچستان را از دست داد.

سالیان بعد از آن بلوچستان مدتی بتصرف سلطنت باکتریا(بلخ امروزی در آسیای مرکزی) درآمد. سلطنت باکتریا در سال ۱۳۰ قبل از میلاد بوسیله سکها(احتمالاً سکاها باشند) که قبایلی خانه بدوش در آسیای مرکزی بودند، سرنگون گردید.

بلوچستان همواره در طول تاریخ مورد تجاوز، غارت و چپاول بیگانگان قرار داشته است. بطوریکه در بعضی موارد مهاجمان توسط ساکنان بلوچستان شکست خورده و گاهی بر آنها مستولی گردیده­اند. بلوچستان بعلت موقعیت جغرافیائی­اش از زمانهای قدیم تا بحال یکی از معابر سوق­الجیشی محسوب می­گشته است. اشغالگران برای فتح هند، بلوچستان را "باب هند" بشمار میاورده ­اند. این عامل همراه با عوامل گوناگون دیگر موجب گشته­ اند که بلوچستان اکثراً مورد تعدی، غارت و چپاول بیگانگان قرار گیرد.

حکام و سلاطین ایران یکی پس از دیگری بلوچستان را مورد تاخت و تاز خویش تحت بهانه­های گوناگون که هدف عمده­شان چپاول بوده، قرار داده­اند. هر زمان که بلوچها، بلوچستان و مناطق اطراف را تحت سلطه خود درآورده­اند، موجب خشم حکام ایرانی قرار میگرفته­اند. همزمان با حاکمیت ساسانیان که بلوچستان با قدرتی نیرومند در همسایگی­شان وجود داشت، ساسانیان با نپذیرفتن همسایه­ای نیرومند در کنارشان با هدف غارت و چپاول در صدد حمله به بلوچستان برآمدند. چنانکه عده­ای از مورخین و جیره خواران جهت اثبات چاکری و بندگی خویش(معمولاً در هر دوره­ای وجود داشته و دارند) وقایع را وارونه جلوه داده و مردم بلوچ را چپاولگر و رهزن معرفی نموده­اند. در هین دوره است که اردشیر بابکان بفکر قلع و قمع بلوچها می­افتد.

فردوسی در اینمورد جنین میگوید:

بکار بلوچ ارجمند اردشیر بکوشید با کاردانان پیر

نبد سودمندی با افسون رنگ نه از بند رنج و نه پیکار جنگ

اگر چند بد این سخن ناگزیر بپوشید بر خویشتن اردشیر

ولی اردشیر کاری از پیش نمی­برد. بعد از آن انوشیروان عادل! که از عدالت و دادگری­اش بسیار شنیده ایم، به بلوچستان لشکرکشی میکند. انوشیروان حملات غارتگرانه و ظالمانه خویش را بر سرزمین بلوچستان تا آنجا پیش میبرد که خواهان نابودی نسل بلوچ از صحنه گیتی میگردد.

عده­ای جیره خوار انوشیروان ظالم را عادل! و مستحق سرکوب بلوچها بحساب آورده­اند و وقایع را با خفت­خواری وارونه جلوه داده اند. در هر صورت فردوسی جریان حمله انوشیروان را برعلیه بلوچها چنین برشته نظم درآورده است:

از ایشان فراوان و اندک نماند زن و مرد جنگی و کودک نکاند

سراسر به شمشیر بگذاشتند ستم کردن کوچ برداشتند

بشد ایمن از رنج آنان جهان بلوچی نماند آشکار و نهان

غارت و چپاول انوشیروان موجب گشت که سرزمین بلوچستان و مردم بلوچ تحت اسارت و سرکوب، قتل و کشتار ساسانیان از سال ۵۲۹ تا ۵۷۷ میلادی قرار گیرند. بعد از انوشیروان نوه او خسرو اول قسمت "مکُـران" بلوچستان را نیز متصرف گردید.
ادامه تاریخ بلوچستان دفعه بعد.