Skip to main content

اسماعیل گرامی نوشته« تشکیل

اسماعیل گرامی نوشته« تشکیل
آ. ائلیار

اسماعیل گرامی نوشته« تشکیل جبهه متحد ، ایده خوب ..میباشد ...اما فعلا شرایط و زمینه تشکیل آن آماده نیست... شاید در آینده اوضاع نغییر کند و زمینه تشکیل جبهه مساعد بشود»
من با این بر داشت کلی ایشان موافقم. ولی علت نامناسب بودن وضعیت چیست؟

ایشان علت را چنین مینویسد:

1 - در آذربایجان مبارزه زنده، روزمره و جدی جریان ندارد.
آ.ائلیار : تبعیض، و دیگر ستمها ، و درگیری کودکان و جوانان و سالخوردگان با آنها همیشه جریان دارد، هر چند پنهان باشد.

2- جنبش های سیاسی و اجتماعی فاقد رهبر و روشنفکر هستند.
آ.ائلیار: دوره ی « رهبرها» پایان یافته است. و همین طور « روشنفکران»، به معنای قدیم کلمه. اکنون دوره ی « رهبری عمومی و روشن بینی و مشکل گشایی عمومی ست». لازم است همه آستینها را بالا بزنند؛ اگر می خواهند گرهی گشوده شود.

3 - اندک فعال سیاسی موجود هم تشکیلات گریز هستند.
آ.ائلیار: بله تشکیلات گریزند ؛ چون تجربه های تلخ دارند. لازم است علت شکستها به درستی روشن شود.

4- بخشی از این فعالین منفعل هستند و تحت تاثیر افت خیز جنبش هستند.
آ.ائلیار: انفعال و تحت تأثیر افت و خیزها بودن پدیده ایست که همیشه بوده و مختص این دوره نیست. تنها در شرایط خیزشهای عمومی ست که اکثریت مردم به مبارزه جذب میشوند. و انفعال عمدتا محو میشود.

5 - فعالین سیاسی آذربایجان شدیدا منفعت طلب، قدرت پرست ، فرد گرا ، محفل گرا و دیکتاتور هستند و قدرت تحمل نزدیکترین رفقا و هم نظران خود را هم ندارند.
آ.ائلیار: بله این مشکل بیشتر به چشم میخورد . و « اخلاق سیاسی و مبارزاتی» را ندیده میگیرد. بدون اخلاق متعهدانه ی سیاسی نمیشود با کسی کار مبارزاتی انجام داد.

6 - انگیزه مبارزاتی، فداکاری، گذشت، جسارت، از جان گذشتگی و روحیه رزمندگی در فعالین سیاسی تورک بسیار ضعیف است.
آ.ائلیار: این هم در بخشی از فعالان وجود دارد. چون نسل بعد از 57 آرمانگرا نیست. سنجشگر است. و امکان گرا. نمیخواهد برای مسایل سیاسی از « جان و زندگی» مایه بگذارد. از نظر من ایرادی نیست. و این حق اوست.
---------
در این چند نکته، مشکل اساسی برای نامناسب بودن شرایط « عدم تولرانس، تأثیر منفی شکستها- نبود اخلاق متعهدانه ی سیاسی، قدرت طلبی ، سطح آگاهی ناکافی » ست. که میتوان آنها را در نبود « اخلاق و آگاهی و تجربه ی» لازم برای کار جمعی سیاسی خلاصه کرد. یا به عبارت من در « ضعف نظری و عملی» . که ضعف اخلاق سیاسی را نیز اضافه میکنم.

اما راه حل چیست؟ از دید من این مشکل و ضعف شامل « همه» نمی شود. هستند افرادی که شرایط لازم یعنی « قوت اخلاقی و نظری و عملی» کافی برای نمایندگی یک جمع سیاسی را دارا هستند. هر چند تعدادشان اندک باشد. اینان می توانند پیش قدم باشند و راه را بگشایند.
------
بنابرین امید میماند به دوستانی که در خود « قوت اخلاقی و نظری و عملی» لازم را می بینند که نمایندگی گروههای سیاسی خودشان را به عهده گیرند و راه گشا باشند. و عملا نشان دهند که مردم میتوانند به « کار و اندیشه و اخلاقشان» اعتماد کنند.
این هم روشن است که هرکس یا گروهی نتواند در عمل اعتماد ایجاد کند و آنرا حفظ نماید از دید مردم ناپدید میشود.
توجه کنیم به این نکته که چرا صمد بهرنگی همواره زنده است؟ چون از نظر اخلاقی و نظری و عملی اعتماد آفرید. از اینرو نمی توان او را فراموش کرد. همینطور برخیهای دیگر که چون او زیستند.