Skip to main content

دوستان... یکی ازدرد های جامعه

دوستان... یکی ازدرد های جامعه
lachin

دوستان... یکی ازدرد های جامعه ما این است که یک قشر از جامعه همیشه گفتند و نوشتند و فیلم کردند و به خرد ما دادند که باور بکنیم.. هر چند که این باور کردنها تا مدتی ادامه داشت , ولی در این عصر شکوفائی دیجتالی این باور کردنی های کور کورانه به بن بست رسیده است.. در جامعه ما ,اگر هر کسی برای خود نامی بدست آورد انتظار داشت که هر چه که او در باره هرچه حرف میزند بایستی قبولش کرد چون نام و نشانی دارد . بهترین نمونه اش انتقاد احمد شاملو در نشستی از « شور امیراوف» آهنگ ساز مشهور آزربایجانی بود که در این انتقاد , آقای شاملو دستگاه های مورد استفاده در این موسیقی را به باد مسخره میگیرد. در جمع شرکت کننده گان کسی جرات نمی کرد که بگوید که آقای شاملو رشته شما در ادبیّات است و رشته امیر اوف موسیقی..همانطور که امیر اوف نمی تواند نوشته های ادبی شما را زیر سوال ببرد ( چون ادبی رشته او نیست), شما هم

نمی توانید نوشته های موسیقی او رابه باد انتقاد بگیرید ((چون موسیقی رشته شما نیست.))..
.در جامعه ما اگر یک آخوند که رشته اش فقه و تعلیمات دینی است , یکهو میشود سرپرست یا مدیر و یا وزیر یک وزارت خانه .. درست بر میگردد به این درد جامعه ما.
هیچ وقت یادم نمی رود که در ایران کافی بود بگوئیم (( دل درد دارم)) .. تمام همسایه و فامیل در عرض یک دقیقه « دکتر» می شدند وتمام دارو و دارو های گیاهی را برایمان تجویز میکردند. حتی دارو های پس مانده دیگران را هم به ما میدادند .کامنت آقای دروغ سنج و امثال ایشان درست بر میگردد به این موضوع...ایشان بدون اینکه مقاله آقای لوائی را به نقد بکشند, و یا از افکار نژاد پرستانه آقای کیا رستمی دفاع بکند , برای ایشان نسخه طبی می نویسند که از انفجاردرونی جلو گیری بکند.