Skip to main content

دوستانی که این فیلم را «

دوستانی که این فیلم را «
آ. ائلیار

حتی به یک برگ گیلاس...

دوستانی که این فیلم -طعم گیلاس-را « اثری هنری» میدانند لطفا توضیح دهند، هنر در کجای این اثر غنوده است؟ بیدار کنند ما هم ببینیم.
آنچه من دیدم :
1- حرکات و دیالوگ فیلم مصنوعی ست نه طبیعی
2- داستان کلا « ساختگی و الکی» ست.و هیچ کشش داستانی ندارد. نه اوجی دارد ، نه فرودی. و نه گرهی . خیلی هم خسته کننده است.
3- پیرمرد ترک نمی تواند یک« بایاتی» را به زبان ترکی درست بگوید. یک چیز الکی به دهان پیرمرد گذاشته اند.غیر طبیعی بودن این کار نیز واضع است.
4- نویسنده ی داستان پیرمرد ترک را واداشته به خودش جوک « یه ترکه» بگوید. حرکتی که غیر طبیعی و مضنوعی ست.
5- موضوع و محتوای داستان بر مدار « حق خودکشی» میچرخد که فاقد درک فلسفی ست. از این زاویه داستان به یک شوخی سطحی شبیه است تا یک اثر اندیشه برانگیز فلسفی.

6- دیالوگ با جوان کرد سرباز، « آتماجالی دیر» ( غیر مستقیم و پنهانی اشاره به همجنش بازی) دارد.
7- قهرمان داستان-بدیعی- انسان درجه یک جامعه است-فارسی زبان- و باقی آدمها در محیط هیچ اند. اوست که همه را سین-جین میکند و بی ریشگی شان را نشان میدهد. و میگوید که به دست این بی ریشه ها نیز « چال» میشود. یا بشود. ناسیونالیسم .
8- طرح چگونگی زبان فارسی پیر مرد ترک نیز تحقیر آمیز است.
9- در کل فیلم و داستانی ست ناسیونالیستی، با رگه های فرهنگی راسیستی.
10- از نظر هنر فیلم، داستان، انسان دوستی، به یک « برگ گیلاس» هم نمی ارزد.
11- آنچه فیلم از میدان عمله ها ، کار افغانها، و دیگر ملیتها، یعنی از آدمهای محیط داستان ، نشان میدهد، همه در رابطه با
« چال» شدن قهرمان داستان - بدیعی فارسی زبان- معنی می یابند؛ وقتی که پیر مرد ترک آذربایجان- حاضر به چال کردنش میشود.
12- داستان نویس راحت و روشن به بیننده حالی میکند :

« آقا ترکه، کسی منو چال نمیکنه، این تنها توهستی که با دستهای مبارکت چالم میکنی!»
« سرم بره، قولم یادم نمیره »؛ خیالت راحت باشه. چالت میکنم تا راحت شی» - پیرمرد( ترک آذربایجان).
- فریاد ، ای جماعت، این « ترکها ما را چال میکنند».
متاسفانه رستمی هم اینجا رل کرمی ها را بازی میکند.

چنین است پیام کیارستمی ، به عنوان هنرمند و روشنفکر جامعه .
و یک پیام راسیستی.

ساده، این فیلم ، براستی چیز مزخرفی ست.
و فاجعه ی هنری.
و آبرو ریزی.