Skip to main content

از آخر به اول

از آخر به اول
آ. ائلیار

از آخر به اول

برای درک بعضی داستانها لازم است به قسمت پایانی آنها توجه نمود. این بخش کمک میکند کل داستان را بتوانیم بفهمیم. این یک متد هنری ست - و معروف-که نویسندگان ی فیلم نامه یا داستان، از آن استفاده میکنند. در این فیلم نامه-طعم گیلاس- نیز از آن استفاده شده است.
قسمت آخر فیلم
کارگردان - کیارستمی- با گروه فیلم بردار خود در روی تپه ی خارج شهر هستند و سربازان پس از رژه رفتن سخن رستمی را از راه دور دریافت میکنند که میخواهد سربازان استراحت کنند. و فیلم برداری تمام شده
در این دقایق نیز بدیعی آرتیست کارگردان یا قهرمان اصلی فیلم از پایین تپه که محل « چاله» ی خود کشی او بود بالا میاید و سیگاری روشن کرده به رستمی کارگردان میدهد.
چاله جایی ست که قرار بود بدیعی با خوردن قرصهای خواب آور در آنجا خود کشی کند- و اینجا دیده میشود که نمرده و ساغ و سلامت است.هوا آفتابی ست و طبیعت پر علف و زیبا.

اینجا بیننده متوجه میشود که کیا رستمی کارگردان هنر پیشه ی خود بدیعی را آماده کرده و گفته داستان فیلم این است که تو بدیعی از توی شهر سوار ماشین شخصی خود میشوی و راه میافتی به طرف «چاله» در تپه های نزدیک پادگان ، و از افراد سر راهی کسی را پیدا میکنی که حاضر شود صبح ساعت 6 به چاله سر بزند و اگر تو در اثر قرص ها مرده باشی رویت خاک بریزد و اگر نمرده باشی بیدارت کند. این کوتاه شده ی فیلم است و قرار مدار رستمی و بدیعی.

آغاز فیلم و داستان
بدیعی توی ماشین نشسته و دارذ از شهر کم کم خارج میشود و مرتب به بیرون نگاه میکند که « چال کننده ی » خودش را پیدا کند.
1- از کنار میدان عمله ها رد میشود و در جواب کارگری که می پرسد «کارگر میخواهی؟» با لحن سرد ی میگوید نه خیر.
-اینجا بیننده شاهد « فقر و بیکاری» زحمتکشان است .
2- بعد از طی کمی راه به دو کودک خرد سال میرسد که می پر سد چکار میکنید جواب میدهند « ماشین بازی». آنها توی یک ماشین آشغالی سرگرم بازی هستند.
- کودکان فقیر که محل بازی مناسب ندارند. رد میشود .
3- در تلفن همگانی شاهد صحبت یک مرد جوان است که « فقر» مالی در سخنانش قابل درک است. بعد با مرد صحبت کند و میخواهد مسئله ی چال شدن خود را مطرح کند که می پرسد« شما مشکل مالی دارید من میتونم کمکتان کنم.» جواب می شنود که «برو و گرنه دهنتو سرویس میکنم.»
- محیط خارج شهر است و فقر از همه جایش می بارد.
4- با مرد جوان « لر»-ی برخورد میکند که از توی آشغالها چیز جمع کرده . لر میگوید « کار بلد نیستم چیزهای اینجا را جمع میکنم و میفروشم» .بدیعی میخواهد پول بدهد که کار چال شدن خود را روبره کند که نمیشود. ملیتش را می پرسد.

5- سرباز تازه خدمت سروع کرده ای را در راه سوار ماشین میکند. «ملیتش را می پرسد». و مسئله ی چال شدنش را مطرح میکند . در آغاز صحبتها جوان کرد احساس میکند که « بدیعی ممکن است نظر» جنسی به او داشته باشد. پیشنهاد چال شدنش را قبول نمیکند و از ماشین پیاده شده به طرف پادگان میدود. از دست او فرار میکند.
-فقر اینجا هم هست.
6- ماشین بدیعی داشت به دره سقوط میکرد که مردم فقیر اطراف جمع شده ماشین را روی جاده قرار میدهند.
-مردم همه زحمتکش و فقیر.
7- با کارگر افغان برخورد میکند که « نگهبانی» ماشین آلات را به عهده دارذ . اینجا هم« ملیت »مورد توجه است.
8- با طلبه ی جوان افغان برخورد میکند که چال کردنش را در مقابل پول قبول نمی کند. فقر و ملیت در صحبت مطرح است. و از کجا آمده است.
9-در خاک ریزی ، جایی که مزاحم کار کارگران است می نشیند که بیرونش میکنند.
10- با کارمند ترکی که پیرمردیست برخورد میکند.
-پیرمرد جوک «یه ترکه» میگوید. و بایاتی غلط و من در آورده میخواند. و عاقبت قول میدهد که صبح زود به چاله سر بزند
اگر قرصها اثر نکرده باشند بیدارش کند و اگر او مرده باشد رویش خاک بریزد.
11-قسمت آخر فیلم
کارگردان - کیارستمی- با گروه فیلم بردار خود در روی تپه ی خارج شهر هستند و سربازان پس از رژه رفتن سخن رستمی را از راه دور دریافت میکنند که میخواهد سربازان استراحت کنند. و فیلم برداری تمام شده است.
در این دقایق نیز بدیعی آرتیست کارگردان یا قهرمان اصلی فیلم از پایین تپه که محل « چاله» ی خود کشی او بود بالا میاید و سیگاری روشن کرده به رستمی کارگردان میدهد.
---
آنچه در این گشت وگذار بدیعی مهم است :
1-تست آدمها برای چال کردن در مقابل بود که قبول نمیکند-تنها ترک در حرف قبول میکند ولی فردایش به سخن خود عمل نمیکند.
2- فقر آدمها و محیط، که از گوشه های ایران جمع شده اند و از افغانستان.
3- ملیت و زادگاه و شغل و وضع مالی آنها مورد پرسش است.
4-برخورد بدیعی به آدمها از بالا به پایین است. بدون همدردی .