Skip to main content

زبان ترکی از روی زبان فارسی

زبان ترکی از روی زبان فارسی
Anonymous

زبان ترکی از روی زبان فارسی ساخته شده است( بخش یکم)
نام خوراکی ها در ترکی استانبولی:
پنیر - کره - میوه - سبزی - سبزی خوردن( دقیقا به همین شکل) زنجبیل و نعنا و موز و پرتغال و بادام و گل و نام گلها ( نرگس و لاله و نیلوفر و ...که در ترکیه نام دختران هم می باشد )- نام اکثر میوه ها و سبزیها و داروهای گیاهی در استانبولی فارسی است.
به آشپزخانه می گویند موطفاح - همان مطبخ -
به قابلمه می گویند تنجره به بشقاب میگویند تبک که همان تابک یا تابه ی کوچک می باشد.( تابه و ماهی تابه)
خود بشقاب در اصل بوده پیش کاپ یعنی ظرف مسح زیر کاپ که چیزهای کاسه و فنجان مانند را می گفتند. کاپ انگلیسی از فارسی گرفته شده
اتاق تلفظ دیگر تاق فارسی است ( تاقچه یعنی تاق کوچک) به معنی جای سقف دارد که سقفها را در قدیم گنبدی می ساختند تا با آجر چینی برای پایداری. دیوار و پنجره و نردبان از فارسی به ترکی استانبولی رفته

واژگان مرتبط با احساس
دوست - دشمن - فداکار - گناه و گناهکار - سودا ( هوی و هوس) - عشق با تلفظ آشک که تلفظ درست فارس آن همین آشک است که از اشک می آید و به معنی چیزی است که می چسبد. عکس آن واژه اِشک است که از آن اشکاف و شکافتن می آید بمعنی جدا شدن یعنی دقیقا عکس آشک که به عربی رفته شده عشق
=
نام تمام اعضای خانواده در ترکی استانبولی فارسی بویژه فارسی قدیم است:
بابا ( آبا فارسی قدیم که در آبا و اجداد مانده)
آنا یا آنه ( = نه نه )
آبی = برادر بزرگ که د ررتبه بعد از پدر است. آبا ( ی ) می گیرد و مصغر می شود مثل با و بی -
آبی چه ( آبجی = خواهر بزرگ) - چه علامت کوچک ساز فارسی است خواهر چون در خانواده های قدیم در رتبه پایین تر بوده چه گرفته شده آبی چه که بمرور آبجی گویند.
تیزه = خاله که کوچک شده دایی است. دایی > دایی چه ( که بمرور تیزه تلفظ شده)
بِی ( مرد بزرگ) - بی چه ( = بچه = مرد کوچک)
واژه فارسی برادر هم در استانبولی کاربرد دارد
قارداش و یاکاردیش ( در لهجه استانبولی) یه معنی خواهر و برادر می باشد در اصل به معنی هم شکم است یعنی دو نفر که ا شکم یا رحم یک زن هستند و تشکیل شده است از قار یا کار و داش که هر دو واژگانی فارسی هستند.
قار همان گار و گور فارسی است به معنی حفره ( در معنای شکم یا در اصل رحم زن) و داش که در فارسی به معنی با هم و همراه دارد ( داشتن) و متضاد آن دوش هستند که به معنی ناهمراه و تضاد دارد من دوش من ( دشمن) یعنی ضد من- دوشنام ( متضاد نام) دوش وار ( دشوار ) که در اصل بوده دوش خوار - خوار به معنی پست و هموار و ساده دارد. منتهی قارداش یا کاردیش با ساخت زبان ترکی که کلمات تنها پسوند می گیرند شده گارداش ( قارداش) یعنی هم شکم یعنی داری مادر مشترک . کیز کاردیش یعنی خواهر( کیز یا قیز یعنی دختر)
=
نیمی از نام فصلها ( مثل بهار) و نام روزهای هفته فارسی است ( چارشمبه و پرشمبه که لت و پارشده پنج شنبه می باشد!) ترکها بخاطر نداشتن سواد نوشتاری لغات فارسی را همانطور که می شنیده اند بکار می بردند به همین دلیل برخی لغات را آنقدر عجیب تلفظ می کنند ( بویژه در آسیای صغیر که مخرج بسیاری حروف مثل خ یا ک را ندارند )که کمتر افرادی متوجه میشود ریشه فارسی دارد مثل جیر( با تلف جی یَر) که همان جگر است.
=
بیمارستان
هاستا ( همان خسته فارسی است به عنتی بیمار با تلفظ مردم آسیای صغیر که خ نمیتوانند بگویند)
هاستانه = بیمارستان در اصل بوده خسته خانه که مرکب از دو لغت فارسی) این واژه فارس خانه به شکل هانه یا انه در بسیاری لغات استانبولی وجود دارد. عملیات هانه = اطاق عمل- حبسانه = حبس خانه = زندان . درس هانه = کلاس درس = درس خانه
همشیره = پرستار! همشیره در فارسی به معنی خواهر است
عیلاج = همان علاج است به معنی دارو

در ترکی برای واژه در ( مثلا در فلان زمان و مکان) واژه دا ( بعضی مواقع با تلفظ تا) استفاده می کنند که تغییر شکل یافته واژه فارسی ( در ) یا تو (توی) در کلام عامیانه می باشد. در شهر، در زمستان، توی مدرسه ، تو کار ، تو خیابون ، تو زندگی ، تو بهار و... منتهی طبق قاعده زبان ترکی این واژه به انتهای کلمات اضافه میشود مثلا اگر در فارسی می گوییم تو بهار در ترکی می شود بهار دا ( یعنی دو لغت فارسی با ساختار ترکی) کلاس دا ، ایلول دا ( در ماه ایلول) ، استانبول دا ( در استانبول)
در فارسی با اضافه کردن حرف ن یا م به سر فعل آنرا منفی می کنیم : نرو - مخور - نگو یا مگو همین حرف م را اتراک گرفته اند منتها از آنجا که ترکی پیشوند ندارد و پسوند را به آخر کلمات اضافه می کنند ( م )ر ا به آخر فعل اضافه می کنند ( بصورت مه یا ما ). گیت ( = برو) گیتمه (= مرو ) - سورما (= مپرس) ( سور = بپرس از مصدر پرسیدن)