دوستان....کامنت آقای تبریزی
lachin
دوستان....کامنت آقای تبریزی مرا اول به (( عسگر باقّال)) سر کوچه, در محله قدیمی در شهر تبریز در زمان نوجوانی می اندازد . دوم به فیلم چارلی چاپلین (( جوینده گان طلا)) که در یک آلونکی چارلی چاپلین در قطب شمال بخاطر گرسنگی بیش از حد , شریک و همکارش را (( مرغ)) می دید و میخواست مرغ را بکشد تا یک غذائی دست و پا بکند . ولی همانطور که میدانید بجای این مرغ خیالی , کفشهایش را می پزد و با ولع تمام و با آداب رسوم مخصوص انگلیسیها , کفشهایش را می خورد. هر وقت آقای تبریزی از میوه و سبزیجات , نوشیدنی ها , و... گوشت های سرخ کرده مینویسند , فکر میکنم که ایشان هم بخاطر جستجوی طلا از نوع قیراط انترناسیونالیستی , داس و چکش , بیل و کلنک را با عذا های لذیذ اشتباه میکند...