Skip to main content

-شعار ازربایجانیها علیه

-شعار ازربایجانیها علیه
آ. ائلیار

نخست ممنون از طرح نظر دوستان :
«-شعار ازربایجانیها علیه شونیست فارس باید شدیدتر از این باشد که تا حالا گفته شده است. »
منظور نویسنده شعارهایی مثل مرگ بر فارس - زبان فارسی زبان سگ و مانند اینهاست.
«- اگر همان کاری را نکنیم که دشمن با ما میکند, نخواهیم توانست ذره ای از حقوق خود را .بگیریم.»
منظور اینجا هم باز مقابله به مثل است.
----------

جمعبندی و نتیجه: مقابله به مثل شدید تر لازم است- برای رسیدن به حقوق خود- یا هدف.
یعنی استفاده از هر راه و وسیله ای برای رسیدن به هدف، خوب و لازم است.
این همان نظر مقابله به مثل- و تئوری هدف وسیله را مشروع میکند - متعلق به جناب ماکیاوللی ست.
« مقابله به مثل و نظر ماکیاوللی» چیز تازه ای نیست.

شاید گروهی به این ایده گرایش پیدا کرده یا بکنند. و گرایش هم دارند- و حرکاتی انجام دهند یا میدهند - ولی راهی نیست که
« اقشار اجتماعی جامعه » ، و پیشروان فرهنگی و سیاسی آنها - الیت جامعه- را به دنبال خود بکشد.

این گروه با تئوری ماکیاوللی و مقابله به مثل، نمی تواند « آزادی و برابری و عدالت » بیاورد- به فرض
به قدرت هم برسد- تنها میتواند فاشیسم را حاکم کند.
همانطور که فارسیستها در قدرت - فاشیسم را اعمال میکنند.
----
« تئوری مقابله به مثل و هدف وسیله را مشروع میکند» -ماکیاوللی

بله تئوری ماکیاوللی راهنمای کوشش ایرانیست =فارسیست هاست.
داریوش آشوری روشنفکر و مترجم ایرانی که گرایش ناسیونالیستی دارد، آثاری از ماکیاوللی و فریدریش نیچه را ترجمه کرده
که از تئوریها و کتابهای بالینی فارسیستهاست.
اینان با استعمال تئوریهای نیچه و ماکیاوللی سیاست ناسیونالیستی - فارس گرایی کنار زدن حکومت اسلامی حاکم را پیش میبرند و هدفشان استقرار یک «حکومت ایرانی » به جای آن است، که در ماهیت خود یک حکومت فارسیست میتواند باشد.

در برابر این سیاست گروهی از دوستان آذربایجانی هم دقیقا از همان سیاست ماکیاوللی پیروی میکنند.
برخورد دو سیاست - از طرف جوانان فارسی زبان و ترکی زبان - را در استادیومهای ورزشی و اعتراضات-مشاهده میکنیم. که هر دو بر خورد از سرشت ناسیونالیستی و کم و بیش راسیستی برخوردار اند.

-----
ناسیونالیسم فارس و ترک و دیگران تئوری ماکیاوللی را راهنمای عملی خود قرار داده اند و آثار و ترجمه های نویسندگانی چون داریوش آشوری نیز در میان فارسها و دیگران منبع فکری آنهاست.

از قدیم سیاست نیروهای راست بر این پایه قرار داشته است.
ولی سیاست نیروی مترقی و مردمی و رهایی بخش ، خلاف سیاست ماکیاوللی بوده و هست.

بر پایه «سیاست نوین» و دموکراتیک دوران معاصر به دست آوردن و به کارگیری قدرت به هر وسیله و برای هر هدفی دیگر سیاست نیست، بل اعمال ضد انسانی ست مثل دیگر جرائم.
این اندیشه ناقض سیاست ماکیاوللی ست( هدف وسیله را توجیه میکند ) .
سیاست مدرن و مترقی برپایه ی اخلاق، احساس مسئولیت انسانی، راستی گزینی، دموکراسی، مسالمت، و مانند اینها استوار است. « روش فحش و خشونت » راه فعال رفع تبعیض نیست.
قانون جنگل ( که در جنگل هم چنین قانونی نیست)، قانون تنازع بقا( درک غلط داروین از دنیای حیوانی) ، بکش تا کشته نشوی( درک غلط از مبارزه ی اجتماعی) ، اینها راه و روش مبارز اجتماعی نیست و غیر قابل دفاع ست.