Skip to main content

رفته آیا، ای جماعت یادتان!

رفته آیا، ای جماعت یادتان!
Anonymous

رفته آیا، ای جماعت یادتان!
ای...! خاک پرستان، ای...! ایرانیان!
مغول، تاتار شما را فرهنگ آموختتان؟
نمودند مراکز نجوم تاسیستان؟
در مراغه در آزربایجان؟
لیک بسته است هنوز چشم هایتان!
لیک هنوز که هنوز است،
ز عهد بوق، میرسد بگوش! فریادتان...؟

آهای...! ای خود خواهان!
آهای...! ای خود باخته گان!
باز کنید اینک چشمهایتان!
گشته آغاز دیریست
عصر بیست و یکم ز آفاق زمان.
و شما پانفارسها همچو غریقان،
غرقید، در اوهام عصر پارینه سنگی تان!

بشنوید فریاد مردمی را که گویند:
وای بحال سفسطه بازان،
وای بحال گول خورده گان!
که مفتخرند! به افسانه و چاخان بازان!

و شما...! ای عجل پیشه گان!
و شما...! ای خواب دیدگان!
بر خیزید ز خواب گران!
نیست زیرا که سعادتی،
در لجنزار خود باخته گان!

دیریست زده است سر
آفتاب اینترنت ز آفاق جهان

و شما...! ای جهل زدگان،
و شما...! ای خواب رفته گان!
و شما...! ای لشکر درب و داغون آریامهریان!
و شما...! ای عصر پارینه سنگی! ای بنده گان!
و شما...! ای رجز خوانان، ای چاخان گویان!

کسی دیگر ز آدمیان!
نخواهد شنید فریاد و دروغ تان!

بازی ز فرط چاخان، ز فرط گستاخان!
زیرا مبرهن است بر کسان
در لجنزار خود خواهی،
گستاخی نژاد پرستان!
گستاخی اوهام زده گان!
در پرتگاه اجل،
چنین است. آری...! سرنوشتتان!