Skip to main content

Anonymous گرامی

Anonymous گرامی
آ. ائلیار

Anonymous گرامی
در مورد « احساس انساندوستانه و نفرت به دیگر ملیتها» که نوشته اید توجه شما را به این نکات جلب میکنم:
راستش من کسی را سوراغ ندارم که نوشته باشد « به فلان ملیت نفرت دارم. » و یا عملا نشان دهد که به یک ملیت نفرت دارد.
اساساً نمی توان به یک ملیت نفرت یا محبت داشت. چون« یک مردم همه دارای یک عمل و اخلاق و رفتار» نیستند.
-پس ما می توانیم کسانی را دوست بداریم که حقوق دیگری را نقض نمیکنند- و آنهایی که حقوق دیگری را نقض میکنند می توانیم دوست نداشته باشیم.
- اینجا توجه کنیم که بین « عمل فرد» و « خود فرد» تفاوت وجود دارد. نقض حقوق عمل فرد است. اما خود فرد کسی ست که ناآگاهانه و یا عمدا مرتکب خطا میشود.

نقض حقوق عملی ست که موجب نفرت میشود. اما فرد خطا کار به عنوان انسان شایسته ی نفرت نیست بل شایسته ی « دیالوگ» است. و اگر دیالوگ نیز ممکن نباشد باید « فرصت داد» که زمانی برسد که بتوان صحبت کرد و مسئله را « دو طرفه» حل نمود.

-پس به عمل نقض حقوق میتوان نفرت ورزید ولی خود فرد شایسته ی نفرت نیست.
-من شخصا عمل نقض حقوق را « خطای غیرعمدی یا عمدی» حساب میکنم. بدون اینکه به « کسی یا چیزی» احساس نفرت کنم.
البته مجازات یا بخشش خطا کار نیز هست .
امیدوارم مسئله احساس انساندوستانه و نفرت به دیگری با این توضیح روشن شده باشد.
------
اما « خنده و گریه به یک زبان»:
چرا باید به یک زبان خنده و گریه کنیم در حالیکه عملا و در واقعیت دارای « زبانهای مختلف» هستیم ؟ و ما نیز نوزاد نیستیم. بگذریم از اینکه « نوزادان هم با زبان و احساس مادرشان» خنده و گریه سرمیدهند. و زبان خنده-گریه یشان متفاوت است.

عقل سلیم میگوید آنچه را که هست، به عنوان واقعیت، بپذیریم . بپذیریم که انسانها مثل گلها، زیبایی های گوناگون دارند و یکی از آنها زبان انسانهاست.
زبان تنها وسیله ی ارتباط نیست، بل حامل« احساس و تفکر و زیبایی شناسی و دهها قنومن دیگر» است. که از همان رحم مادر نوزاد با آن پرورش مییابد. و گرفتن آن از بچه عقیم کردن اوست. و« جنایت» .
-----
نوشته اید :

« کاش این مرزهای مزاحم انسانها را از هم جدا نمی ساخت »
توجه کنیم « دو چیز نسبت بهم مرز دارند». مثل مرز بین دو کتاب، دو انسان و غیره.
مرزها یا طبیعی اند یا قرار دادی. در هر حال آنها وجود دارند.
انسانها میتوانند « مرزها را از راه دیالوگ و مسالمت در جهت راحتی و آسایش همدیگر و رعایت حقوق همدیگر» تغییر دهند و از نو تعیین کنند.
اما « آرزوی نبود مرزها» خیال است و با واقعیت سرو کاری ندارد.
----
اینها نظر من است. ممکن است خطا نیزباشند. بهر حال فکری ست که من دارم.