Skip to main content

سلام جناب دیرنج مین ائللی؛

سلام جناب دیرنج مین ائللی؛
بهنام چنگائی

سلام جناب دیرنج مین ائللی؛
شما کلی گوئی هائی کرده اید که لابد مصمون و مفاهیم آنها را خودتان می دانید و پیش از همه نظر خود شماست و نه نگاه و نقد من!
ـ مارکس عصبی
ـ انقلابیون چپِ در جوامع غیرصنعتی
ـ سوسیالیزم التقاطی و اتوپیک
ـ کمونیسم فئودالی
علل افول حمایت از سوسیال دمکراسی
ـ وحشیگری ها و کج فهمی های کمونیست های فئودال مسلک
این ها تیترهای کلی و مبهم شما هستند که برای من دارای هیچگونه بازتاب سیاسی در عرصه مبارزه ی طبقاتی آنهم بنام چپ و نه سوسیال دمکرات ندارند.
دوست عزیز!
شکست بلوک چپ پیشین، بیش از همه ناشی از اراده ی مافوق توده ای کارگری احزاب کمونیست بود که هرگز از حالت تدافعی در برابر ناتوی گردنکش نتوانست دربیاید و از ترس افراد نفوذی به درون حزب، محکوم به الیته های خودبزرگ بین حزبی شد و در روند بلند این بیگانگی ها با کارگران و توده ها، در خود ماند و بتدریج فرسود و فروریخت.

یادتان باشد و یا از خاطرتان نرود که مارکس و همه ی بزرگان بشریتی که از آنها نام برده اید، هیچگاه بیشتر از یک انسان انقلابی و نوعدوست بیشتر نبوده اند و دیدگاه های علمی آنها رسالت آسمانی نبوده و نگرش های شان اما، محصول شعور تاریخی نوع بشر بوده که بخش بزرگی از دستآوردهای علمی آنان همچنان در عرصه های زندگی انسان علیه دشمنانان شان کاربرد تحقیقی دارد.
بنا بر این، مارکس جز یک فرد آگاه به تاریخ، و یک مفسر علمی روابط اقتصادِی تاریخی بیش نبوده است. اما پس از او مارکسیسم محصول تفکر انسان های دگرگون جو و تحولخواه شده و مانده است و در عمل علم مبارزه رو به تحول تاریخی نهیز بوده، هست و خواهد ماند. البته تا زمانیکه روابط ناعادلانه ی سرمایه بر هستی نوع انسان چنبره زده باشد و کارمزدی ادامه داشته و ابزار تولیدی و... انحصاری برجاماند.
نتیجه بگیرم ما بدون حزب کارگران و آنهم مستقل از احزاب کمونیست، هرگز نمی توانیم اراده ی طبقاتی و سیاسی کارگری توده ای را علیه ساختار سرمایه بسیج کنیم. و این آن نقطه ی کور بلوک چپ پیشین بود که نباید دوباره تکرارشود.