Skip to main content

رئالیسم خونین - عنوان ادبیات

رئالیسم خونین - عنوان ادبیات
Anonymous

رئالیسم خونین - عنوان ادبیات همسایه شمالی ایران بود.
هدف این گونه ادبیات - آتش و انقلابی جهانی و تصفیه حساب با مردها و پدرسالاری
و مرد سالاری است .
چه خوش آمدی به گلشن ادب، خرامان
ای کبک زیبای غرور جهان مهاجر
ای آتش ابدی زردشت
بخوان به اسم ربک الذی خلق
خلق ال من انسان ال علق


رئالیسم خونین برای آتش جهانی.

روس ها همیشه اهمیت خاصی به ادبیات "رئالیسم کلاسیک" قرن 19 خود میدادند،در حالیکه آلمانها علاقه خاصی به ادبیات" کلاسیک" و ایتالیایی ها تمایل به ادبیات آینده گرای "فتوریستی" خود داشتند. واسیلی روزانف،فیلسوف پیش ازانقلاب اکتبر،ادبیات روس را مقصراصلی انقلاب میدانست.
ادبیات و فرهنگ کارگری بعدازانقلاب اکتبرتحت تاثیر نظرات آلکساندر بوگادنف(1926-1873)، تئوریسین مارکسیست وخالق رمانهای اتوپیستی بود.بعدها ادبیات در شوروی سنتزی شد از دومکتب بزرگ قرن 19 یعنی رئالیسم و رمانتیسم،گرچه روش هنری آنان ریشه در رئالیسم انتقادی داشت. شعر وشاعری کارگری ازسال 1870 در روسیه آغازشده بود. لنین درسال 1905 نوشت که پرولتاریا باید حزبی بودن ادبیات را در صدر خواسته های خودقراردهد وادبیات غیرحزبی باید ایزوله شود. لنین، تروتسکی، و گورکی درمقابل نظرات لوناچارسکی و بوخارین ضرورت یک فرهنگ سراسری سوسیالیستی رامطرح کردند.
تروتسکی گرچه در سال 1924 کتاب مهم "ادبیات و انقلاب" رانوشت ولی بعدها توسط استالین مجبور به سکوت وفرار شد.او میگفت فرهنگ پیشین وروشنفکرانش باید از طرف جاروب آهنین تاریخ پاک گردند. مهمترین نظریه پردازان ادبیات شوروی غیراز لنین،تروتسکی و گورکی،- بوخارین،بوگادنف و لوناچارسکی بودند که در مراحل مختلف ودرطول صدسال اخیر نقش مهمی را بعهده داشتند. لوناچارسکی خلاف تروتسکی، لنین و گورکی ،خواهان یک فرهنگ وادبیات کارگری بود. لنین میگفت که سوسیالیسم و فرهنگ اش باید روی ارثیه فرهنگ بورژوازی و سرمایه داری بنا شوند.
امروزه اشاره میشود که هیچ حکومتی مانند بلشویکها نکوشید تا ادبیات و فرهنگ را بشکل ایدئولوژیک هدایت،دستکاری وسیاست ادبی را از بالا دیکته وتعیین کند. در میان رهبران شوروی غیراز بوخارین ولوناچارسکی تفاهمی برای رشد و رونق ادبیات مدرن و آوانگارد وجود نداشت.گروه های ادبی تندرو کارگری میخواستند به موازات انقلاب سیاسی کمونیستی یک انقلاب هنری وادبی را عملی نمایند.در جبهه چپ هنر و ادبیات، فتوریستها انتظار داشتند آن طور که انقلاب روابط سیاسی اجتماعی را تغییر داد، هنر و ادبیات را نیز تغییر دهد.
انجمن نویسندگان کارگری با نام مختصر "راپ" خود را بازوی حزب کمونیست میدانست وخواهان مبارزه ای طبقاتی در ادبیات با روشی رادیکال و شبه نظامی بود. سرانجام با آغاز فعالیت سیاست اقتصادی " نپ " بین سالهای 1928-1921 کوشش ادبی گروههای کارگری به ضعف وشکست گرایید. تاریخ ادبیات شوروی میان سالهای 1934-1917 مبارزه برای رهبری میان گروههای ادبی از جمله فتوریستها و تصویر گرایان بود.
رابطه میان ادبیات مهاجر و نویسندگان شوروی سرانجام در سال 1924قطع گردید و جبهه ادبی گروههای آوانگارد و چپ در سال 1930 منحل شد و در سال 1932 با تشکیل اتحادیه نویسندگان شوروی، به تنوع و دینامیک گروههای ادبی چپ و آوانگارد پایان داده شد و تا دهه 30 قرن گذشته غالب مخالفین ادبی وادار به سکوت شدند یا در خط مکتب" رئالیسم سوسیالیستی" قرار گرفتند و یا مجبور به ترک وطن شدند.
بعد از انقلاب اکتبر تعداد اعضای سازمانهای ادبیات کارگری به حد رقم اعضای حزب کمونیست رسیده بود. عده ای از کادرها و سیاستمداران حزب توصیه میکردند که ادبیات باید مبارزه طبقاتی را پشت سرگذاشته و راههای صلح آمیز میان خلق را انتخاب کند تا دهقانان و خرده بورژوازی رنجیده نشوند. فعالین جبهه چپ هنر یعنی جنبش "انسان نوین"، جوانان و فعالینی بودند که در انقلاب ودر جنگ داخلی شرکت کرده و خواستار "آتش جهانی" برای راه انداختن انقلاب جهانی بودند. آنها با هدف نابودی فرهنگ پیشین و با شعار " به نام هنر فردا، رافائل را آتش بزنید، موزهها را نابود کنید!" خواهان تقدم محتوا بر فرم شدند.
فتوریستها یعنی" آینده گرایان"