Skip to main content

جناب سازاخ سلام؛

جناب سازاخ سلام؛
بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛
دوست گرامی؛ مارکسیسم و اصول علمی اش آیه هایی از ذهن رمانتیک و یا تراوش های تفکر فردی و ماجراجویانه نیست. مارکسیسم محصول روند تدریجی تاریخ، و پیدایش ساختارهای آن، و نتایج بازتاب های پراوج و فرود آنهاست. کنش و واکنشی از این روابط بلند در میان طبقات، و نتایج جبری هر ساختاری که تاکنون رفته است، و چگونگی آن بر هستی نوع انسان.

بنا بر این تلاش مارکسیست ها، نوعدوستان، برابریخواهان، چپ ها و کمونیست ها بیشتر بر حول دگرگون کردن پدیده ی بیمارِ ساختار سرمایه می چرخد تا فرصت برابر هستی، از دست این یک مشت انگل در میان انسان ها نابود نشده و تعدیل شود.

گروه های اندکی که با سرمایه سالاری حاکم خود، قرن ها توانسته و می توانند دیکتاتوری طبقه ی مسلط خویش را بر طبقات و لایه های کلان اجتماعی تحمیل کنند و حق شکلگیری و زندگی برابرانه نه نسل گذشته و کنونی،

بلکه نسل های آینده را هم به میل جاهطلبی خود تباه کنند. و براستی چرا؟

من به سهم خود تا زنده ام علیه این ساختار بربریت آرام نخواهم گرفت. و آرزوی بی پایانم ایجاد دنیای بهتر و دیگریست که در آن، تنها در هرثانیه دو کودک ندار از گرسنگی نمیرند.

برای من هیچ چیزی هولناکتر از این نیست که بشنوم و ببینم که با این ساختار سرمایه سالاری انگل و بی در دروازه، که رسما مورد پشتیبانی شماست، عملا 8 نفر از آنها توانسته اند بهتر از گانگسترها و با خوانین دیکتاتوری جوامع بورژوازی به نیمی از ثروت خالص جهان انسانی چنگ بیندازند و آنرا زیر اراده ی مطلق خویش قراردهند. این را بدانید که من با این سیستم ضدبشری دشمنم.

شما حق دارید منِ کمونیست و همه ی چپ ها و مارکسیست ها را غارنشین و دگم و واپس مانده برشمارید. اما آیا می خواهید علل این انباشت هراسناک ثروت را در دست این افراد چپاولگر و خونخوار روشن کنید؟

باسپاس