Skip to main content

نظریۀ دینی تناسخ می گوید که

نظریۀ دینی تناسخ می گوید که
بهمن موحدی(بامدادان)

نظریۀ دینی تناسخ می گوید که باز گشت دوباره به زندگی، گاهی برای دریافت پاداش، و یا برای کیفر بینی است، مثلا کسانی که در زندگی پیشین خود درست کار و پاکدامن بودند بار دیگر که به این جهان باز می‏گردند و از زندگی بسیار مرفه و دور از غم و ناراحتی (به عنوان پاداش) برخوردار می‏شوند، در حالی که آن گروه که در زندگی پیشین خود تجاوزکار و ستمگر بودند برای کیفر، به زندگی پست‏ تر باز می‏گردند. عجب !!! پس اگر امروز گروهی را مرفه و گروه دیگری را گرسنه و پا برهنه می‏بینیم این به خاطر نتیجه اعمال پیشین آنها است که به این صورت تجلی می‏کند و هرگز تقصیری متوجۀ سیستم کاپیتالیستی و یا جامعه نیست ! به طور قطع اعتقاد به تناسخ اهرمی محکم در دست زالوهای سرمایه دار و جهانخواران امپریالیست می باشد.

زالوهای سرمایه دار با اهرم تناسخ ، عزت و رفاه خود را معلول درستکاری و پارسائی زندگی قبلی خود، و بدبختی و بخت برگشتگی بیچارگان را نتیجه زشتکاریهای آنان در زندگیهای قبلی قلمداد می کنند و از این طریق، بر دیگ خشم فروزان و جوشان خلق های تحت ستم که پیوسته خواستار انقلاب و نبرد بر ضد مرفهان و سرمایه داران می‏باشند، آب سرد بریزند و همه را خاموش نمایند . پس آموزگار کبیر کمونیسم کارل مارکس حق داشت دین را افیون توده ها بنامد و آن را در خدمت بورژوازی و غارتگران بداند. اندیشۀ تناسخ در سرزمینهائی مانند «هند» رشد نموده که از نظر بدبختی و گسترش فاصله طبقاتی وحشت زا و هولناک می‏باشد.به طور مسلم صاحبان زر و زور برای توجیه کارهای خود، و برای فرو نشاندن خشم خلقهای گرسنه و پا برهنه به چنین اصلی پناه می‏بردند، و رفاه خود و سیه روزی همسایه دیوار به دیوار را از این طریق توجیه می‏نمودند، تا آن هندی مظلوم به جای فکر در انقلاب، بر زندگی قبلی خود تاسف ورزد، و با خود بگوید چرا من در هزاران سال پیشین در این جهان که زندگی می‏کردم چنین و چنان کرده‏ ام که اکنون دامنگیرم شده است، ولی خوشا به حال آن خواجگان که هم ‏اکنون میوه نیکوکاری خود را می‏ چینند، بدون آنکه ستمی به کسی بنمایند. یک چنین اصلی درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است که متاسفانه در سرزمین هند رشد و نمو کرده است.
کابالیستهای یهودی و مبلغان هندی نظریۀ تناسخ در خدمت و مزدوری بورژوازی جهانی می باشند.
بهشت و جهنم انسانها همین کره خاکی است و هیچ روح و خدایی وجود ندارد.
آخوند و کشیش و خاخام و مفتی و مغ و ... همه گرگهای یک گله می باشند و نوکر سرمایه داران و امپریالیستها هستند.