Skip to main content

جناب iraj سلام؛

جناب iraj سلام؛
بهنام چنگائی

جناب iraj سلام؛
مقاله من بیش از همه متوجه عنصر آگاهی دهنده و جویاست. بی گمان همانگونه که شما هم بر آن تأکیدکرده اید، در اعماق و پهنای تفکر سنتی توده ای، واماندگی هائی کهنه و بازدارنده ی تحول وجود دارد که مانع شناخت و شعور تاریخی نسل ها و عقبماندگی جاری آنها بوده و هست.
و درست به همین خاطر نقش نیروهای آگاهی رسان و سازمانده بینائی اجتماعی و کنش های هدفمند طبقاتی آنها بسیار تعین کننده است. در این عرصه بنا بر تجربه های تاریخی کشور ما و جهان، جریان های متنوع راست، لیبرال، ملی مذهبی و مذهبی های خالص مرتجع بیشتر این بوده از توده های ساده دل برای خود نردبان کسب قدرت و شهرت و ثروت بسازند و ساخته اند.

این تنها نیروهای چپ و کمونیست بوده که هرگز جزو این گروه های فرصتطلب و ضدمردمی بشمارنمی آید؛ و به گواه تاریخ در همه حال در کنار کارگران و توده ها بوده و پشتیبان منافع طبقاتی و حیاتی آنان مانده ست.

شگفتا که همین چپ ها و کمونیست ها که مرغ جشن عروسی و عزای شاه و شیخ شده اند، خودشان نیز دیریست تبدیل به ده ها هسته های خودمحور ایدئولوژیک شده و از اهداف تاریخی و جنبش توده ای فاصله گرفته، و عمدتا هرکدام ساز حق بجانبی حزب و سازمان خود را کوک کرده و در ارکستر بزرگ مبارزه ی طبقاتی، اهداف کارگری ـ مردمی را با ساز بساط فرقه های خود خارج از ریتم می نوازند.

در این بازار بیدادرسی های بیکاران و گرسنگان و بی سرپناهان، و ستمزدگی جنایتمدارانه مذهبی، و همزمان جپاولگری های میلیاردی ریز و درشت سران و آقازاده های نظام، و چاپیدن تتمه ی دارائی و هستی مردم توسط باندهای اقتصاد سپاهی، بازاری و نئولیبرالی بورژوازی، آیا براستی سزاوار است همین چپ که تنها یاور صادق کارگران، ستمکشان و مردمان بی پناه بوده و هست، او نیز در غارهای سکتاریسم خود بماند و همچنان در راستای سازماندهی و تراکم اراده ی مستقل کارگری ـ توده ای نباشد و دردا خنثی باشد و به این ناتوانائی ها پاسخی درخورد نداده باشد و اصلا از این خلاء خبردار نباشد؟ و پیوسته بر طبل فرقه های حقیر و کوچک خود بکوبد؟ نه هرگز جایز نیست.

و من راهکار کلان، راهبرد درست و پاسخ لازم را تنها در ایجاد یک ظرف کلان غیر ایدئولوژیک برای رویاروئی قطب بزرگ چپ می دانم تا هم به پراکندگی خانوادگی خود با حفظ مواضع پایان دهد و همراه آن در خدمت سازماندهی حضور توده ها در میدان مبارزه ی دگرگونی بنیادی قرارگیرد. تا علاوه بر زمینه ها و انگیزه ها برای تجمیع گسترده ی نیروهای کار یدی و فکری باشد؛ و همگام با آن بتواند و می تواند در برابر دیگر قطب ها بایستد و مواضع و منافع زندگی طبقاتی 99% درصدی را بیاری مستقیم آنان و دخالت شان در سیاست جاری، و تا سرنگونی رژیم آخوندی نمایندگی کند. بدون حضور توده ها ملا تا خدا خداست پابرجاست.

در کنار آن لازم می دانم بگویم: در یک جامعه ی طبقاتی اختلاف دید و برداشت نیروها و بویژه چپ از مسائل اجتماعی اقتصادی سیاسی امری طبیعی و همزمان ضروری ست. اما اختلاف دید و برداشت و عقیده نباید مانع همبستگی و کارمشترک برای زدودن ستم سرمایه و پلیدکاری رژیم مذهبی باشد.
با سپاس از پانویس باارزش تان