Skip to main content

جناب باغستانی سلام؛

جناب باغستانی سلام؛
بهنام چنگائی

جناب باغستانی سلام؛
پیش از همه سپاس که دید خود را بازتاب داده اید؛ من با وجود اختلاف جدی و بنیادی با نگاه تان آنرا گرامی می دارم.

همزمان، خیلی خوب می بود چنانچه می نوشتید که آیا شما باوردارید که ساختار سرمایه سالاری کنونی که به انگشت شمارها تعلق دارد! همین ساختار چندنفره چطور می تواند جهان و زندگی نوع انسان را متحول کند؟ رقابت سالم و سرزنده ی کلان اجتماعی برای هستی توده های کارمزد 99%ها برای مزد بیشتر باشد؟ و هماهنگ با آن به تحول و تحرکت تاریخ مدرنگرائی یاری رساند؟ و مهمتر از همه اقتصاد و سیاست رقابتی اش بیش از همه معطوف به پشتیبانی از نیازهای همگانی و انسانمدارانه باشد و قوانین حقوق بشری آنرا خود سرمایه ایجادسازد؟ و انگیزه های ناسالم و ناسازنده فراوان رقابت های کثیف و جنایتکارانه آمپریالیسم آمریکا، هموندان ناتوئی او و رقبای میدان چپاولگری های موجود را بسود پائینی های بیکار و گرسنه و

بجان آمده ی جهانی کنترل کرده و زمینه های ویرانگرهای تولید بنجول و مصرفِ تجملی را که پهنه ی زیست محیطی جهانی را در کمین نابودی قرارداده است، ترمیم کند؟ و دوستدار فضای سبزشود و بر سود که تنها انگیزه سرمایه است پشت کند؟

آیا این رمانتیسم ناب نیست؟ وگرنه بگوئید که چرا تاکنون هیچ جا سرمایه دست به ثبات خود نبرده است و کمیت داخلی و جهانی اش چرا همچنان و پیوسته می لنگد؟

دوست گرامی! استبداد فردی و گروهی احزاب چپ و کمونیست پیشین، واقعی و محصولی تاریخی ست که اینک آن گذشته ی ناسازگار با هدف ما چپ های نسل نو به اعصار سپرده شده است.

اما فراموش نکنید که بلوک چپ در تمام دوران وجود گذشته ی خود، با محاصره ای که ناتو و مدافعان آن، از این جنبش نوپا و مترقی کردند عملا، تلاش کل چپ و ورشو متمرکز بر گذر از آن هجوم شد و امید داشت که موفق شود و سرآخر نتوانست.

هجوم همه جانبه ی قدرتمند غربی ناتوئی ایکه به جان سوسیالیسم جوان افتاد و آنها را ناگزیر در مواضع تدافعی گذارد. و همگام با آن رشد نگرانی ها و ژرفش ترس ها از دشمن و نیروی خودفروش در به شکستن انقلاب، آنها را مجبور به محافظه کار در حزب و اعضای حزبی ساخت.

و به تبع آن احزاب کمونیست همه ی وظایف توده ها و کارگران را بی خردانه در دست خود گرفتند و همین منشا تراکم قدرت سیاسی حزبی در دست سران احزاب کمونیست، به فساد و خودکامگی الیت در قدرت انجامید و مسلما بدون پشتوانه کارگری ـ توده ای سوسیالیسم جوان کشورها فروریختند و بربادشدند.

این تجربه گران برای همه ی برابریخواهان، تبعیض ستیزان و آزادیخواهان پیش روست؛ و راه خستگی ناپذیر ما بسوی حق برابر و سیاست اجتماعی طبقاتی برای نوع بشر همچنان ادامه دارد.

لازم می دانم یادآورشوم که برابری و سوسیالیسم علاوه بر اینکه قانونمندی علمی دارد؛ همچنین پدیده ای بسیار اخلاقمند، نوعدوستانه و مسالمتجوست. از دید من اگر اکثریت جامعه بشری آنرا رد، تحقیر و یا برنتابند، که چنین نیست! بازهم ارزش های والای و خدشه ناپذیر پویاست. و من آنرا نه تنها یگانه راهِ درست و امروزی و فردائی لازم می دانم؛ بلکه بسیارانی نیز در این همهمه ی چپ و کمونیست ستیزی، بپاخاسته و در سراسر جهان و با دیدی مترقی و انسانگرایانه در راهش می باشند و با بردباری آرام آرام به پیش می روند. و به قلب پلید سرمایه که جز بهره کشی، و سرآخر انباشت بی هوده ی سرمایه که درمانی برای ثروتمند بیمار ندارد، ترس و لرز مرگ انداخته اند.

بیشترین بیسوادان و گرسنگان و محرومان جهان مسلمان ها هستند که ثروت شان توسط همین امپریالیسم آمریکا و دوستانش چپاولشده است. مسخرگی همین غارتگر در این است که امروز مسلمان ستیز بی شرمی شده است. من با وجود اینکه قربانی ستمزدگی مذهبی هستم؛ اما با نام یک نوعدوست و کمونیست، همدرد و همراه همه ی مسلمانان تبعیضزده هستم؛ این راسیسم آشکار ترامپ را بعنوان یکی از سرکرده ی جهان سرمایه بشدت محکوم می کنم.

در پایان نوشته اید:

اگر چپها و حزب توده از ازادی و دمکراسی در ایران دفاع میکردند هر گز این گشتار ها و اعدام در این وسعت به وجود نمی امد .و شاید هم اخوندی در مسند قدرت نبود؟

یک: شما برای ما نگفته اید که کجا در ایران آزادی و دمکراسی بود که ما مدافع آن نبودیم؟

دو: دوست گرامی! اگر منظورتان شاهان پیشین باشد! لازم است بدانید که: دهه ها ساختار گل و گشاد دوستی خاله خرسه با آخوندها و سرکوب نیروهای مترقی چپ، توانست کار دست خود شاه بدهد. و تحم نفرتِ چپ و کمونیست ستیزی توسط پهلوی های پدر و پسر توانست بسود مرتجعان بربر ببارنشیند؛ و خودکامگی خود او را برباددهد.

شاه خود با تنگ نظرهایش دکل های خیمه ی خلافت را بنا نهاد. چپ در این میدان ضدبشری قربانی شاه و سپس شیخ شد؛ و آنگونه بود که فاجعه آغازید.
باسپاس از شما