Skip to main content

حسن جان، ایکاش شما، آرزوی من

حسن جان، ایکاش شما، آرزوی من
آ. ائلیار

حسن جان، ایکاش شما، آرزوی من بود و هست.
اما دریغ و دردا، که «سیستم بد حکومت» ها نمیگذارند انسان با آرزوهای خوب خود زندگی کند.
آنها را به « حسرتها» و بعد به « خشم و تنفرها» - تنفر از ظلم و ستم- تبدیل میکنند.
به ناچار انسان برای « آزادی و رفاه و دوست داشتن» مجبور میشود موانع را « بشکند».
حتی با « اسلحه و فشنگ».
کسی عاشق مردن یا کشتن نیست. اما اگر نگذارند انسان« آزاد زندگی » کند، به ناچار به دفاع و مقاومت بر میخیزد.
« یا مرگ یا آزادی» از وقتی که انسان هست وجود دارد. مسئله امروز و دیروز نیست.
-----
دیکتاتوری شاه ، آزادی را برانداخت. و جامعه قیام کرد. اما نتوانست جانشین بهتری ایجاد کند. کار از قبل هم خرابتر شد.
قبول نکردن دیکتاتوری یک چیز است و اینکه « قدرت ایجاد دموکراسی» را داشته باشی چیزی دیگر .
دموکراسی را « تشکلهای قدرتمنذ مدنی-سیاسی» ایجاد میکنند.

اینها هستند که سیستم حکومتی دموکراتیک» سرکار میاورند. در جایی که آنها به علت وجود دیکتاتوری، پا نگرفته باشند، روشن است که دیکتاتوری جدید جای قبلی را پر میکند. این بلایی بود که برسرجامعه ی ایران آمد.
باز هم تکرار این رخداد دور از انتظار نیست. چون اکنون نیز جامعه فاقد « تشکلهای قدرتمنذ مدنی- سیاسی» ست.
------
جامعه ما جهان سومی ست. و عقب نگهداشته شده. برای ایجاد دموکراسی، باید اکثریت مردم تشکلهای مدنی-سیاسی دموکراتیک داشته باشند. که ندارند. استعداد و شرایط ایجاد آنها را ندارند. مانده اند « دست خالی».
هنور بعد از تقریبا 40 سال ، حد اقل در خارج، نتوانسته ایم « آلترناتیو ، یا آلترناتیوهای دموکراتیک اکثریت پسند» ایجاد کنیم.
چرا؟ از نظر من جوابش ساده است. «استعداد» ش را نداریم.
منظور « دانش و تجربه و آگاهی» یک قشر نیست، این هست، بل منظور آمادگی اکثریت مردم جامعه است.
-----
اکثریت جامعه توان پذیرش خمینی را داشتند. و در حد اندیشه ی خمینی بودند، و نه در حد پذیرش « نیروی دموکرات و چپ» جامعه.؛ که در اقلیت بود.
این است که غرب خمینی را به عنوان آلترناتیو شاه در مقابل « نیروی دموکرات و چپ» حمایت و راه اندازی کرد.
سیاست غرب حمایت از اسلامیستها بود. که دیدیم خمینی، طالبان، داعش و القاعده و غیره علم شدند.
------
در این اوضاع و احوال خیلی ها نمی توانند تنها به « کار علمی، شغلی، ادبی» بپردازند، به ناچار وارد « سیاست» میشوند.
و از « راه و بیراهه ها» اقدام میکنند همانطور که اکنون میکنیم. منظور نیروی فعال جامعه است.