Skip to main content

فهميدگي: سياست چيزي جز حسادت

فهميدگي: سياست چيزي جز حسادت
Anonymous

فهميدگي: سياست چيزي جز حسادت نيست وگرنه نامش اقتصاد ميبود.
اکنون اين جمله را بررسي ميکنيم: سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ماست!
کلمه سياست را به حسادت، کاهش ميدهيم و چنين نتيجه ميگيريم: حسادت ما همان ديانت ماست و ديانت ما همان حسادت ماست.
اثبات تاريخ: محمدرضا شاه، افکار و عقايد پيشوا خميني را منحرف ميديد و او را از کشور تبعيد کرد سپس وقتي سرنگون شد، پيشوا خميني فرماندهي حکومت ايران به دست گرفت و کشور را به سوي 8 سال جنگ و 40 سال تحريم سوق داد. او با ترويج "مذاکره با آمريکا ممنوع است" و "آمريکا هيچ غلطي نميتواند بکند" و "اسرائيل را بايد نابود شود" تلاش کرد تا حسادت زيادي به غرب داشته باشد و مردم ايران را با "شعار مرگ بر" تربيت کرد تا بخل و حسادت ايشان همان ديانت ايشان بشود و هيچگونه خدماتي به آمريکا ندهند حتي اگر نياز به دريافت خدمات داشته باشند و با اين ترتيب،

و با اين ترتيب، کشور حسودان و بخيلان، روز به روز فقيرتر شد طوري که روند دلار مساوي تومان پس از دهها سال به دلار مساوي چندهزار تومان تبديل شد.
از طرف ديگر: وقتي از مردم کشور استراليا، در سال 2000 رفراندم گرفتند و پرسيدند که آيا ميخواهيد از استعمار بريتانيا خارج شويد، آنها پاسخ دادند که با استقلال مخالف هستند زيرا حسود نبودند و ديانت ايشان عين حسادت ايشان نبود و اکنون ماننده دهها کشور ديگر متحد انگلستان و آمريکا هستند و اقتصادي قدرتمند دارند.

پرسش عميق: اگر پيشوا خميني از مقام رهبري، استفاده ناگوار نميکرد و بجاي تشويق به شورش، مردم ايران را به همکاري و همدلي و همزباني با محمدرضا شاه راهنمايي ميکرد، چه اتفاقي ميافتد و آيا اين روش، داراي کارکرد بهتر براي سامان دادن به اوضاع مملکت نبود؟!

در همه کشورهاي جهان، روحانيون از حکومت دفاع ميکنند و مردم را مجبور ميکنند تا هر روز براي پيروزي و سربلندي شاه مملکت، آرزو و دعا کنند. اگر پيشوا خميني، روش همکاري با شاه را انتخاب ميکرد، به آرزوهاي خودش، خيلي بهتر و بي زيان تر، دست مي يافت اما حيف که ديانت ايشان همان حسادت ايشان بود و از سياست ورزي امامان مکتب شيعه، همان حسادت و جنگ را خوب ميفهميد.