Skip to main content

صادق زیبا کلام در سرکوب

صادق زیبا کلام در سرکوب
جمال

صادق زیبا کلام در سرکوب مبارزات مردم کردستان در سال ۵۸ نقش مستقیم داشته است ایشان نمایندەی تام اختیار جمهوری اسلامی و خمینی و چمران در کوردستان بودە و نقش فعال در کشتار مردم کورد داشتە تلاش و تقلا برای سرکوب مبارزات مردم بود. جنگ سنندج، جنایات رژیم در قارنا و قالاتان و نقده و… در همین دوره که وی نمانیده تام دولت در کرستان بود صورت گرفته است.وی یکی از عوامل و عناصر حکومت است که مستقیما در سازماندهی سرکوبها و دستگیرها و اعدام های گسترده آن سالها دست داشته.وی در کنار جنایتکاررانی چون چمران، خلخالی، ملاحسنی، احمدی نژاد، محصولی، مشایی، بقایی؛ برادران باکری از پاسداران تیرخلاض زن رژیم در منطقه غرب کشور بویژه ارومیه و مناطق کردنشین دهها نفر را اعدام کرده و هزاران نفر را دستگیر کرده اند. وی متهم است.وقاحت وبی شرمی اش حدی ندارد. این مصاحبه به نقل از سایت عصر ایران در ادامه می آید

*چه طور وارد موضوع کردستان شدید؟

اردیبهشت ۵۸ بزرگترین جنگ داخلی ایران بعد از انقلاب در نقده بین حزب دموکرات کردستان و دستجات ترک حامی انقلاب اتفاق افتاد که ۲-۳ روزی طول کشید و تلفات خیلی زیادی داشت چون درگیری ها خونه به خونه شده بود، در نهایت ترک ها به لحاظ برتری عددی نیرو پیروز شدند و شکست نظامی سختی به کُردها می دهد. کشتار غیرنظامی ها از هر دو طرف اتفاق افتاد.

آن زمان نصف کمتر جمعیت نقده کُرد و نصف بیشتر ترک بود. این جنگ باعث شد که یک شکاف عمیق بین کُردها و ترک ها به وجود آید. بعد از آن کُردها روستاهای کُردنشین نزدیک نقده را کامل تخلیه کردند و به مهاباد رفتند و چادر زدند. این اتفاق یک ابزار تبلیغاتی به دست رادیو آمریکا، چریک های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلب ها،کومله، شیخ عزالدین حسینی و حزب دموکرات کردستان ضد جمهوری اسلامی شد.

من و دکتر چمران خیلی دنبال این بودیم که این داستان بخوابد. قرار شد یک هیأت بلندپایه ای از تهران به مهاباد برود و سعی کند کُردها را به خانه و زندگی شان برگرداند تا این ابزار تبلیغاتی ضد انقلابی را از آنها گرفته شود. قرار بود یک نفر از سمت امام، یک نفر از شورای انقلاب و یک نفر از طرف دولت موقت اعضای هیأت بلندپایه را تشکیل دهند. امروز شد فردا، فردا شد پس فردا همین طور زمان گذشت، عده ای می رفتند پیش امام و می گفتند اگر شما نماینده بفرستید کُردها را بالا بردید، خود کُردها بگردند، دوباره ما از طرف دکتر چمران می گفتیم بهتر است امام هم یک نفر را به عنوان نماینده خود تعیین کند تا دلجویی و تلطیف قلوب شود. یک ماه گذشت و هیأت هم به آنجا نرفت. بعد من و دکتر چمران خیلی با هم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم اسمش را هیأت بلندپایه نگذاریم بلکه یک جمعی باشند تا برای بررسی وضعیت بروند. من پیشنهاد کردم از آنجا که چریک های فدایی خلق گفتند در بین کرُدها حصبه و وبا شیوع پیدا کرده، در قالب یک هیأت پزشکی برویم. آن زمان دکتر چمران مرا به دانشکده پرستاری فرستاده بود و رئیس شورای آموزش دانشکده پرستاری هم بودم؛ خردادماه مرحوم مهندس بازرگان یک حکم به عنوان نماینده نخست وزیر در امور کردستان برای من نوشت و من با یک هیأت پزشکی شامل یکسری پرستار و دکتر سوار مینی بوس شدیم و به مهاباد رفتیم. ،،،،،،، بخوانید بقیەی داستان را از زبان خودش

https://rowzane.com/news/article=84221