Skip to main content

به آقای کیانوش توکلی گرامی؛

به آقای کیانوش توکلی گرامی؛
بهمن موحدی(بامدادان)

به آقای کیانوش توکلی گرامی؛
ملا خمینی ، رهبری انقلاب ضدسلطنتی خلق ما را با هزار دوز و کلک و پدرسوخته بازی و زدوبند و ساخت وپاخت با امپریالیستهای غربی به سرقت برد و حق حاکمیت مردم را غصب کرد و یک حاکمیتِ قرون وسطائی را بر خلق ما تحمیل می کرد.
درسال 1357 قیام خلق ایران پیروزشد ولی انقلاب به ثمر نرسید. در آن هنگامۀ دوران ساز خلق ایران هر روز به خیابانها می آمدند تا با سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه تحولات بنیادینی رادر زندگی و آینده خود موجب شوند. باوجودیکه تاسال 1356باراصلی مبارزه برعلیه رژیم شاه بر دوش جریانات انقلابی قرار داشت ( سازمانهای چریکهای فدائی و مجاهدین خلق ایران و دیگر جریانات چپی ) ، اما به علت عدم تجربۀ کافی سازمانهای انقلابی و مبارز، همچنین بر بستر نا آگاهی توده ها، خمینی توانست مسیر انقلاب را به کجراه بکشاند. بطورمثال پس از رستاخیز سیاهکل دربهمن 1349 تا مقطع سقوط رژیم شاه،

قریب 95 درصد از زندانیان سیاسی در زندانهای شاه خائن را عموماً ترکیبی از فدائیان و مجاهدین خلق وتوده ایها و دیگر جریانات ریز و درشت چپی، تشکیل می دادند. کمتر از5 درصد بقیه را جریانات مرتجع مذهبی که بعداً به قدرت رسیدند را شامل می شد( باند فاشیستی موتلفۀ اسلامی ، بازماندگان حزب ملل اسلامی و دیگر جریانات فالانژ مذهبی)
هنگامیکه رژیم سلطنتی سقوط کرد تغییرات بنیادین عقیم ماند و فقط بساط سلطنت برچیده شد. دریک جابجائی برق آسا، طی چند روز سیستم حکومتی سابق بدون انهدام ماشین سرکوب دولتی و دستگاه بوروکراسی دراختیار قشری از مذهبیون حاکم به رهبری خمینی خون آشام قرارگرفت . خمینی بعنوان نماینده بورژوازی بازار (کلریکال) دریک سازش پنهانی با امپریالیسم آمریکا توانست اعتمادآنها و سایر دول غرب را بخود جلب کند. بخاطر تضمین و جلب اعتماد آمریکا، خمینی قبول کرد تا تشکیل دولت آینده را به جناح سرمایه داری لیبرال محول نماید. برای اثبات حسن نیت ، خمینی دستورداد تا مهدی بازرگان و اطرافیانش که مورد تأیید آمریکابودند دولت جایگزین رژیم شاه را برپاسازند. علی رغم این توافق اما، خمینی قدرت اصلی نظام و رهبری جنبش و توده های در صحنه را به دولت بازرگان واگذارنکرد.
دولت جدید تشیکل شداما فاقد قدرت بود، چراکه جناح سرمایه داری بازار به رهبری ملاخمینی کنترل کوچه و خیابانهارا در دست خود نگهداشت و با برپایی کمیته ها، تقویت مساجد ، گسترش تکایا و سایر مراکز مذهبی از انتقال قدرت حقیقی به دولت سرباززد. درگرماگرم تشکیل دولت بازرگان و جابجایی وزرا، خمینی به سرعت ارتش دلخواه خودرا که نام سپاه پاسداران بر آن نهاد تأسیس کرد و «شورای انقلاب» را با ترکیبی از عناصر دست چین و مورد اعتماد خوددر رأس دولت قرارداد. اگرچه تنی چند از عناصر لیبرال در این شورا حضور داشتندولی حضور کم رنگ آنها هیچگونه تأثیری در تصمیمات نهایی نداشت. بدین ترتیب جناح سرمایه داری بازار تمامی اهرمهای قدرت را در دست گرفت و گردانندگان رژیم ، نظیر ، بهشتی ، رفسنجانی ، خامنه ای ، موسوی اردبیلی، عسگراولادی و سایرین تحت اراده پیشوا یکی پس از دیگری به ایفای نقش پرداختند.
«"به امید پیروزی انقلاب سوم ایرانیان و سرنگونی رژیم جهل و جنون آخوندی و تشکیل یک جمهوری بر اساس اصول حقۀ سوسیالیسم و لائیسیته و دمکراسی"»