امروز ٢٩ بهمن سالروز قیام ملت

شبها تاکسی میراند تصمیم گرفتیم که روز ٢٩ بهمن از اول صبح بمغازه ها مراجعه کرده و بگویم بازار تعطیل است تو چرا باز کرده ای و موفق شدیم که با همین جمله ساده که بازار تعطیل است تو چرا باز کرده ای چنین مغازه درش را ببندد و یادم میاید سروان دهقان با چند پاسبان در خیابان پهلوی و میدان باغ گلستان با رنگ تقریبا قرمز معروف به رنگ تیر آهن در و کرکره مغازه هائی را که بخاطر اعتراض بسته بودند رنگ میزد و با فش و بد و بیرا تهدید میکردند که اله خواهیم کرد و بله خواهیم کرد تا اینکه جریان معروف مسجد قیزلی که درهایش توسط سرگرد حق شناس بسته شد و چندین جوان میخواستند که از لابلای نرده ها وارد مسجد شوند و جمعیت زیاد در خارج مسجد در حال گرم کردن خودشان با آتش صندوقهای پرتقال بودند که توسط میوه فروشهای سیار راه انداخته شده بود و یک دفعه متوجه شدیم که سرگردحق شناس با پاسبانهایش به آنهائی که میخواستند وارد مسجد شوند یورش برد و شروع به تیر اندازی کرد و بنظر من این یورش سر آغاز حمله مردم به پلیس شد و کمی بالاتر از مسجد قیزلی یعنی مشهور به بازار آغزی یک دکه یا کیوسک پلیس بود که دو موتور در خارج کیوسک و دو افسر و یک پاسبان راهنمائی در داخل بودند که مورد حمله مردم قرار گرفتند و آنها غافلگیر شده و پیاده پا به فرار گذاشتند و موتورها و آن کیوسک پلیس به آتش کشیده شد « یادش بخیر احد قره و احد ماماغانلی « قاضی» که شاگرد صمد بهرنگ و توسط رژیم خمینی اعدام شد » و بعد بانگ صادرات شعبه فردوسی و بعد سینما دایانا و سینما آسیا و کتک مفصل به دو پاسبان جلو دادگستری و بعد سینما تخت جمشید و خوردن کردن دکه پلیس در چهار راه شهناز و آخرالعمر حمله جانانه به مرگز حزب رستاخیز حدود ساعت دو بعد از ظهر و آمدن ارتش به خیابانها و اخبار رادیو و تلویزیون ایران که یک عده اجنبی در تبریز دست به اختشاش زدند که توسط نیروهای امنیتی و ارتش شاهنشاهی آرامش بر قرار شده و مسببین تحت پیگرد هستند و دو روز بعد از این حوادث بخاطر دستگیر نشدن به تهران رفتیم و در یک دیدار که با یکی از سیاسی های شناخته شده داشتیم از ما سوال میکردند که قیافه آنهائی که این اختشاش را راه انداختند چطوری بود و من و احد ماماغانلی بهم نگاه میکردیم و دنبال جوابی برای این گفتن که احد گفت ندیدیم .اینیک خاطره از قیام ٢٩ بهمن بود و زنده یاد صفر خان قهرمانی میگفت قیام ٢٩ بهمن تبریز آتش زیر خاکستر تمامی شکنجه اعدام و تبعیدهائی بود که از سال ١٣٢٥حکومت ملی آذربایجان به بعد مانده بود و دامن رژیم پهلوی را گرفت و خاندان پهلوی را آتش زد و سوزاند