Skip to main content

راز گرامی،

راز گرامی،
آ. ائلیار

راز گرامی،
از دید من وظایف مبرم آذربایجان چنین است و با خلقهای دیگر هم کاری نداریم:
0- تشکل همه اقشار جامعه ی آذربایجان به صورت دموکراتیک و داوطلبانه.( شوراها،انجمنها، سندیکاها، اتحادیه ها ، سازمازمانها و کانونها وغیره)(که قدرت واقعی به شمار میروند. همه ی قدرت به دست خلق ! )
1- تشکیل جبهه ی متحد
2- تشکیل ارتش ملی - ملی اردوسو. ( با امکانات نظامی موجود در آذربایجان)
3- تشکیل پارلمان آذربایجان
4- تشکیل دولت دموکراتیک آذربایجان.
5- حفظ فضای امنیت و آزادی و مسالمت

چه شرایط جدایی امکان پذیر باشد و چه شرایط فدرالیسم. فرقی نمیکند. در هر دو حالت به این ارگانها نیاز هست.
آذربایجان باید برای شرایط هر دو حالت آمادگی داشته باشد.
سازمان یابی این تشکلها با رفع شدن دیکتاتوری حاکم عملی ست. و خود مردم سریعا آنها را تشکیل خواهند داد.

اختلافات بین خلقها تنها توسط مراجع قانونی ( پارلمان محلی ، دولت محلی، دولت مرکزی) میتواند رسیدگی شود.
- آذربایجان نمیتواند زیر پرچم ترکیه یا باکو برود. قونشویا امود اولان شام سیز قالار. ( آنکه امید به همسایه بسته بی شام میماند)
پیشیک دده سی خیرینه سیچان توتماز. ( گربه برای خدمت به پدرش موش شکار نمیکند)
----
خلقی که نمی تواند کارهای حیاتی خود را خودش سازمان بدهد شایسته ی آزادی نیست.
آذربایجان جنوبی میتواند و باید هم روی پای خودش بیایستد. امید بستن به یوسوف عمی (استالین) هنوز یادمان نرفته است.
او سر ما یک بار « معامله) کرد ، اما این ( این عموها ده بار معامله میکنند).
و هیچ کمکی هم از دستشان بر نمیاید. اینها خیلی شیر هستند بهتر است جل خود را از آب بیرون بکشند.
-------
من با گاندی و ماندلا بخوبی آشنا هستم و نوشته هایشان راهم مطالعه کرده ام.