Skip to main content

جناب بهمن موحدی گرامی/ شما

جناب بهمن موحدی گرامی/ شما
کیانوش توکلی

جناب بهمن موحدی گرامی/ شما درست نوشتید که « این مجاهدین بودند که دست رد به سینه خمینی زدند.» در سیاست اغلب نیازبه مماشات است و یابعبارت دیگر سازش کاری و مماشات هنری است که رهبران را به اهداف خود نزدیک می کند.اما آموزهایی انقلابیگری کودکانه در نزد مجاهدین و فدایئیان علیرغم هزاران کشته ، معلول وزندانی موجب انهدام شد . انان سازش کاری و تجدید نظر طلبی را عمل بسیار ناشایست می پنداشتند.. مگر تاریخ ثابت نکرد که « بنی صدر» و« قطب زاده» که دست خمینی را بوسیدند و ان یکی، دست خمینی را گرفته و او را از پله ها ی هواپیما پایین اورد ؛ آدم های خمینی نبودند ولی هردو اینها همراه خمینی از خارج امدند و درپست های کلیدی قرار گرفتند. مسعود رجوی اگر طالب قدرت بود (که بود)می بایست مثل بنی صدر و قطب زاده عمل می کرد .

آری خمینی در آن روزها حکم «خدا» را داشت . احزاب و سازمانها دران روزها می بایست خزنده و سازشکارانه عمل می کردند تا بتوانند مسیر جمهوری اسلامی را تغییر دهند و در نهایت ان را از اسلامیت و انقلابی بودن خالی می کردند.
با این تفکر بود که مهدی بازرگان ، بنی صدر و قطب زاده با دست بوسی سعی کردند که مسیر جمهوری اسلامی را از خط خمینی خارج نمایندولی به دلیل جو انقلابی _ اسلامی این سه سیاستمدار شکست خوردند. قطب زاده در تدارک کودتا علیه خمینی بود که لو می رود. نقل می کنند که خمینی اصلن باور نمی کرد که قطب زاده در تدارک کودتاست و به دستور خمینی به بدن ان خبر چین ، ضبط صوت وصل کنند که تا خمینی شخصا ؛ صدای قطب زاده را بشنود ، باورش نمی شد که کودتایی بسرگردگی قطب زاده در راه است.
مجاهیدن خلق ، موقیعت ممتازی داشت اولا اسلامی بود ، جامعه ایران هم در تب انقلاب اسلامی بود ،از سوی دیگر همانند دیگر سازمانها ی انقلابی چپ به مسایل جهان نگاه می کرد و مخالف حکومت آخوندی بود.در ابتدا هم مسعود رجوی تند و رادیکال نبود ولی جامعه سیاسی او را بسمت سرنگونی و کودتای نظامی کشاند.به یاد بیاوریم که در ان مقطع سازمان چریک های فدایی خلق که حامیان جدی در اقشار میانه و مدرن جامعه و همچنین در مناطق اتنیکی مثل کردستان ، آذربایجان ؛ ترکمن صحرا ،بلوچستان و خوزستان داشت ، به دلیل سمت گیری سیاسی بسیار غلط ، پایگاه اجتماعی خود را بسرعت از دست داد و این مجاهدین خلق به رهبری رجوی بود که این اقشار میانه و مدرن جامعه را بسمت خود کشید. در هل دادن مجاهدین بسمت سرنگونی زودرس جمهوری اسلامی عوامل دیگر از جمله افراطیون رژیم (فالانژهای اسلامی) دست داشتند که سعی می کردند با حمله به مراکز علنی سازمان و ضرب و شتم هوادران آنان را به رایدکالیسم سیاسی تشویق کردند. مسعود رجوی با تماس با بنی صدر ، احزاب و سازمانهای سیاسی و همینطور عشایر فارس ، کردها ؛ بلوچ ها و...دست به قیام مسلحانه زود هنگام زد و یکشبه میدان را برای افراطیون اسلامی خالی گذاشت . این اقدام پس ازگذشت 35 سال ، نا کارایی خود را نشان داد ولی دستاورد این ماجراجویی شکستن تقدس خمینی بود . جنایت بیشرمانه ای که تاریخ به خود ندیده بود را یک شبه مردم ایران ان را تجربه کردند. درواقع پدیده «داعش» را لاجوردی ها و دست آموزهای خمینی به جهانیان نشان دادند. البته اگر مجاهیدن هم به قدرت می رسیدند ؛ حکومتی در قد و قواره صدام در ایران درست می کردند