Skip to main content

-جوایز تحت تأثیر سیاست قرار

-جوایز تحت تأثیر سیاست قرار
آ. ائلیار

تئاتر اسکار، کاریکاتور شعار مرگ بر آمریکا:

-جوایز تحت تأثیر سیاست قرار میگیرند و هنر موضوعی فرعی میشود.
اسکار فیلم فروشنده سیاسی ست نه هنری. تحت تأثیر شرایط « ممنوعیت هفت کشور و اعتراض کارگردان و خود داوران به وضعیت» نصیب فرهادی شده است.
داوران عموما تحت تأثیر شرایطی که ترامپ درست کرده، نتوانسته اند جنبه ی هنری کار را تعیین کننده ببینند .

کارگردان، فرهادی، از نظر شخصیت روحی و دید سیاسی ، عملا « یک اطلاح طلب متوسط» در چهارچوب نظام اسلامی حاکم است . که در جریان موسوی هم آنرا نشان داده. بیشتر از این ، افق دید ندارد.
-اعتراض به ممنوعیت 7 کشور مسلمان هم باز در راستای همین دیدش صورت گرفته است.

در انتخاب کاراکتر معمولا تیپ ها را که قاعده است بر میگیزیند و نه استثناها را. انتخاب پیرمرد اینجا استثناست.

هنر ، کار حزبی و سیاسی نیست . هنرمند هم الزاما مبارز سیاسی نیست.
اما هنرعمیق و نه سطحی « چند سویه و ریشه ای» به مسایل می پردازد.
نگاه فرهادی به موضوعات ، در فیلم ، دیدی سطحی ست. در حد یک دید اصلاح طلب اسلامی .
با توجه به طرحی که داستان فیلم دارد:

زن و شوهری به علت خرابی ساختمان ، به خانه ی جدید نقل مکان میکنند .
در خانه ی جدید، زن به خطا در را باز میکند و توسط پیرمردی( ؟ انتخاب استثنا به جای قاعده ، که معمولا از آن جوانترهاست) مورد آزار جنسی ( تجاوز) قرار میگیرد
زن عاقبت( خواه ناخواه) عمل را می بخشد
ولی مرد متجاوز را پیدا کرده و کتک اش میزند . تمام.

----
مثلا مرد غیرتی را مطرح کرده
و زن بخشایشگر را.
----
نتیجه ی اخلاقی
در چنین مشکلاتی غیرتی نباشید و ببخشید .
این پیام یک هنرمند اصلاح طلب محدود در « چهارچوب حکومت اسلامی، و خودیت به اصطلاح ایرانی» ست.
----
روح هنر، با هر کلمه ی پسوندی که اضافه شود، « اعتراض» است.
کسی که آنرا نشناسد و دست به کار ببرد ، جز گندکاری جیزی ببار نمیاورد.
اعتراض الزاماً ، به معنی سیاسی بودن نیست.
اعتراض میتواند به «گذر زمان» هم باشد. و با « عکسی و تابلویی» آن را در « گذرگهی » واقعیت بخشد.
و همینطور به اوضاع اجتماعی. ووو، خلاصه به هرچیز و همه چیز.

اما در هر حالتی کار عمیق و سطحی متفاوت اند.
بر این اساس فیلم فروشنده اثری سطحی و پیش پاافتاده است. و « اسکار و اعتراض کارگردان و داورانس»
چیزی به « عمق» اثر نمی افزاید.
----
« تئاتر اسکار فروشنده »، کاریکاتور شعار «مرگ برآمریکا»ی خمینی ست.

تئاتر در تئاتر ؛ یا به قول ما « lab tiyatır»:

- چپ میگفت « مرگ بر روابط نواستعماری نظام اقتصادی-سیاسی آمریکا، که اسارت بار است» . تحت عنوان « مرگ بر امپریالیسم آمریکا»
در تئاتر خمینی این شعار تبدیل شد به « مرگ بر آمریکا»

یعنی مرگ بر حکومت آمریکا که با حکومت اسلامی و گسترش اقتدار شیعه در سطح جهان مخالف است. ( در حالی که میدانستند آمریکا در مقابل همسایه ی شمالی یگانه آلترناتیو خود را انتخاب کرده بود و زیاد هم مخالف اسلام آقایان نبود؛ اما تئاترباید اجرا میشد که شد )

فرهادی با فیلم خود و تئاتر اسکارش شعار میدهد:
- «مرگ بر ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی » ؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
- « مرگ بر تبعیض اعمالی آمریکا»؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
و حکومت هم قند تودلش آب میشود که « اسلامی ها، گوشت یکدیگر را میخورند- اما استخوانش را دور نمیاندازند»
چرا همه اش با پسوند « اسلامی»؟

چون بدون پسوند اسلامی « نه راه حلی برای چیزی هست و نه فیلم و هنری». و نه حتی « آدمی»!

چون در نظام مقدس حاکم همه چیز باید حجاب و صندوق « اسلامی» داشته باشد و گرنه « کفر و کافر و نفوذی» ست.
هیچ جا و هیچ چیز نباید بدون « حجاب و صندوق» اسلامی باشد. حتی « رختخواب و تخت خواب و، حمام و توالت ووو، و حتی تن فروشی و فیلم و هنر و اسرار مگوها».
از اینرو در پرداختن به مسایل « جنسی و هنری و اجتماعی داخلی و جهانی » باید
حجاب برقرار و صندوق باز باشد. و پرچم مسجد و منبر در اهتزاز.
و عنوان « اصلاح طلب اسلامی» نیز از همینجا ست( که از جلوبرآمدگی کرده است.)

و ریشه ی شعارهای فیلم و تئاتر اسکار نیز از همینجا برخاسته که گوید:
- «مرگ بر ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی » ؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
- « مرگ بر تبعیض اعمالی آمریکا»؛ اما به شیوه ی « اصلاح طلب اسلامی»
شیوه ی اسلامی یعنی چه؟
یعنی « فکر و متد» ی که « غسل» اسلامی انجام داده است.

و جنین است که این « فیلم و تئاتر و اسکار» فاقد عمق و ژرفاست.
و به درستی
« تئاتر اسکار فروشنده »، کاریکاتور شعار «مرگ برآمریکا»ی خمینی ست.