Skip to main content

جناب kurdistan خطاب به

جناب kurdistan خطاب به
کیانوش توکلی

جناب kurdistan خطاب به اینجانب می نویسد :«میگوید چرا رهبران سازمان مجاهدین خلق دست خمینی را نبوسیدند ،عجیب اینجاست که آقای توکلی فورا به سرنوشت دستبوسان هم اشاره میکند.» پاسخ اینجانب: مهدی بازرگان همان زمان می گفت « باران می خواستیم ، سیل امد» آری ، انقلاب 57 سیل بنیان کنی بود که همه ی دستاوردهای سکولار جامعه ایران را با خود می برد. در مقابل خمینی؛ سکولار ها ، چپ ها، لیبرالها ، سلطنت طلب هاو ...دو راه در پیش داشتند:1_ یا باید با این سیل خانمانسوز که_ رهبرش غم پیاده کردن قوانین 1400 سال پیش را در سر داشت_ همراهی می کرد ویا در مقابل سیل، مقاومت سیاسی را از دورن وبیرون حکومت، سازمان می داد. احزاب و سیاتمداران دو دسته شدند . درهمراهی،هرکسی در فکر پیش برد خط فکری خود بود. رفسنجانی ، خامنه ای ، بازرگان ، بنی صدر و قطب زاده و حزب توده و مجاهدین و... بدنبال پیش برد خط سیاسی خود بودند

و بعبارت دیگر در همراهی همه « خط خود» را در پشت نام خمینی مخفی می کردند . بیاد دارم که آن روزها حزب توده از خط امام زیاد صحبت می کرد؛ روزی یکی از رهبران فدائی از کیانوری می پرسد « واقعا خمینی خط دارد ؟» دبیر اول حزب توده با خنده پاسخ داد که «خمینی خط ندارد ولی ما بخشی از استراتژی علنی حزب را بنام «خط امام» پیش می بریم . کیانوری در کنار «خط امام» سازمان نظامی را در ارتش و نهاد های امنیتی را سازمان می داد.
اما مجاهدین در عرض چند ماه دست از این همراهی با خمینی برداشت ولی مسعود رجوی به اشتباه فکر می کرد که زمان انتقال قدرت سیاسی فراهم شده است . حوادث پس از 30 خرداد به وضوع نشان داد که این برداشت مسعود رجوی از تناسب قوا بسیار اشتباه آمیز بودالبته این ارزیابی در همان 30 خرداد وجود داشت و احتیاج به گذشت زمان نبود که بعد ها «کشف» شود.
شخصا در ان روزها ی تاریخی 30 خرداد در خیابانها ناظر جنگ و گریز مجاهدین و حزب الهی بودم . همان زمان فکر می کردم که این مبارزه نا برابر و بسیار خطرناک است چرا که اکثریت مردم ایران متاسفانه بدنبال خمینی بودند و کلیه ارگانهای اطلاعاتی و نظامی هم دست طرفداران خمینی بود.اگر مسعود رجوی و سایرین به لحاظ سیاسی جناح بنی صدر را از بیرون تقویت می کردند و دست به مبارزه مسلحانه نمی زدند و همچنین با کار سیاسی مداوم جبهه جمهوریخواهان غیر دینی را تقویت می کردند و.... آنوقت می شد انتظار داشت که پس از مرگ خمینی ؛ اوضاع سیاسی بسود ماندگاری دستاوردهای سکولار چرخش می کرد . بیاد بیاوریم که تا دوسال اول انقلاب ؛خمینی_ علیرغم قدرت بی بدیل_ نتوانست ؛ حجاب را در خیابنها را اجباری کند. زنان بی حجاب همچنان در خیابنها دیده می شند .... آزادی سیاسی نسبی هم وجود داشت. احزاب داری دفاتر بودند و روزنامه احزاب در خیابنهای تهران بفروش می رسید . برخی تظاهرات و آکسیونها اجازه برگزاری می یافتند . هر چند فالانژهای اسلامی به این تجمعات و مراکز فروش روزنامه ها حمله ور می شدند .. اما.با شکست قیام 30 خرداد مجاهدین ؛ دستاوردهای جامعه سکولار ایران یک به یک نا بود شد و حداقل ازادی های سیاسی هم از جامعه ، . پس از انقلاب 22 بهمن دو شانس برای دو سازمان سیاسی پیدار شد . دوسال اول به دلیل مقاومت چریک های فدایی در مقابل قدرت گیری حکومت آخوند ی ، اقشار میانه جامعه و احزاب اتنیکی بسمت سازمان چریکهای فدایی جلب شدند ولی بدنبال جهت گیری سیاسی اشتباه آمیز رهبران چریک ها ، این پایگاه اجتماعی ، بسمت مجاهدین خلق گرایش پیدا کردند . با شکست قیام 30 خرداد؛ دستان ارتجاعی ترین جناح حکومت آخوندی در جامعه سیاسی ایران باز گذاشته شد.