Skip to main content

اشکال جهانبگلو در این صحبت:

اشکال جهانبگلو در این صحبت:
آ. ائلیار

اشکال جهانبگلو در این صحبت:
او در روند سیاست ، فقط « عقل» را می بیند ، « منافع» و « تاکتیک » افراد را فراموش میکند.که عقل را هدایت میکنند.
عمل سیاسی تنها از عنصر عقل تبعیت نمیکند، بل تابع منافع و تاکتیک( درست یا غلط) نیز هست.

خیلی ها ، به خصوص دولتها، در عمل سیاسی برای رسیدن به منافع فردی یا جمعی خود از «هر راه و ابزاری» طبق متد ماکیاولی سود میجویند. و تنها « منافع و روش و هدف خودشان» برایشان مهم اند. این روند نیز « عقل سلیم» را میزداید.
اگر عقل سلیم را به « قدرت فکری تشخیص درست« ارتباط » منافع فردی و گروهی و جمعی و بشریت» معنی کنیم، این « قدرت فکری» تابع همان « منافع و روشهای» رسیدن به هدف است.

چیزهایی که عقل را در تابعیت خود دارند همان « منافع و روشها و ابزار» هستند.
عقل به معنی « سطح آگاهی» نیز توسط « جامعه» و در « میان روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و غیره» شکل میگیرد.
مسئله « درست و غلط» هم باز قابل سئوال است که چه « مناسباتی» درست یا غلط به حساب میایند.
اگر معیار « غلط و درست» را « راحتی نسبی همگانی» در نظر گیریم ، به « انتخاب و اجرای قوانین دموکراتیک» میرسیم.
-----
اینجا باز به اول چرخه ی روند عمل سیاسی که از « عقل و منافع و ابزار» تبعیت میکند، میرسیم.

واقعیت این است که« منافع و ابزار» متضاد اند ، و از اینرو « کشمکش و مبارزه» زاده شده است.
کسانی میخواهند این کشمکش خردمندانه باشد، با توجه به دموکراسی(آزادی و برابری) ، ولی خیلی ها از راه « دیکتاتوری و اگر نشد مخلوط با کمی دموکراسی» استفاده میکنند.
-------
بهر صورت سه عنصر مهم عمل سیاسی « عقل و منافع و ابزار» هستند.
و راه حل خردمندانه نمودن« کشمکشها» نیز « آزادی و برابری» انسانهاست. که راه زندگی « فردی و جمعی» خود را « خودشان انتخاب» کنند. در یک شرایط « مسالمت آمیز».
-----
اما کسانی هستند که عملا به « قوانین بازی» پایبند نیستند و راه « نابود کردن دیگران» را پیش میبرند.
مسئله اساسی « نبرد بین دیکتاتوری و دموکراسی» ست.
که از تضاد « بردگی و آزادی» برمیخیزد .
در سیستمی که بر اساس « بردگی انسان» پی ریزی شده، همیشه « آزادی و برابری و سعادت عمومی» نفی شده و میشود. و خواهد شد.
دموکراسی راه و ابزاری ست که میتوان توسط آن این « نفی» شدگی همیشگی را « کاهش» داد.
------
اگر اکثریت مردمان دموکراسی خواه یک جامعه نتوانند از راه « بازی قوانین دموکراتیک» حکومت دیکتاتوری را « از قدرت خلع ید کنند» ، چرا که حکومت « از ابزار کشتار» استفاده میکند، ضرورت دارد و حق مشروع مردمان آن جامعه است که « توسط قیام عمومی مسلحانه» حکومت را خلع ید کنند. نمی توان اکثریت مردمان جامعه را از حق مشروع خود منع کرد.
----
قیام مسلحانه ی عمومی و از روی ناچاری، الزاماً به معنای آن نیست که « خشونت قیام » حتماً بعد ها توسط حکومت جدید تکرار میشود. نه، بستگی به « ماهیت حکومت جدید دارد» که « دموکراتیک باشد یا باز دیکتاتوری» پیشه کند. ربطی به
قیام مسلحانه یا غیر مسلحانه ندارد.
-در کشورهای اروپایی بعد از « سرکوبی مسلحانه ی فاشیسم و نازیسم» حکومتها راه « دموکراسی و حتی عدم خشونت» را پیش گرفتند.

- در نیکاراگوئه ساندنیستها با جنگ چریکی و قیام مسلحانه به قدرت رسیدند، اما بعد ها تابع دموکراسی شدند و چون رای نیاورند از قدرت کنار رفتند.
----
راه دموکراسی و مسالمت برای خلع ید حکومت دیکتاتوری از قدرت ایده آل است، اما نمی توان گذاشت اکثریت مردمان جامعه
جلو چشم جهانیان توسط «سلاح و کشتار » حکومت نابوذ شوند و دست به اسلحه نبرند.
قیام مسلحانه تنها آخرین اقدام عمومی و از روی ناچاری ست.